سپهر ستاری: زننده گل آخرین قهرمانی استقلال در آسیاست؛ همان قهرمانی که تبدیل کسب ستاره دوم آبیها شد و یکی از با اهمیت ترین جامهای تاریخ این باشگاه محسوب میبشود. سخن بگویید از صمد مرفاوی است. ستاره اواخر دهه ۶۰ و اغاز دهه ۷۰ استقلال که در خط دعوا این تیم قاتل واقعی می بود. او هنگامی فوتبال را کنار گذاشت هم در یک لباس دیگر به استقلال پشتیبانی کرد. چه روزهایی که در تیمهای پایه این باشگاه نسلی طلایی را پرورش داد و چه وقتی که مغز متفکر دو قهرمانی در سالهای ۱۳۸۵ و ۱۳۸۸ می بود. با وجود همه اینها اما، آقا صمد زیاد علاقه ندارد افتخاراتش را در بوق و کرنا کند و ترجیح میدهد اصولش را نگه داری کند. میگوید من همینم که هستم و نمیتوانم مدل خودم را عوض کنم.
صمد مرفاوی اخیرا در کافه خبر خبرآنلاین مهمان ما می بود و درمورد اتفاقات و خاطرات گوناگون دوران بازی و مربیگری خود سخن بگوییدهای جالبی را به زبان آورد. گفتگوی مرفاوی با خبرآنلاین در ادامه آمده است:
آقا صمد زیاد زمان است که از شما در فوتبال خبری نیست و به نظر میرسد مقداری دور شدهاید!
نه زیاد هم دور نیستم و فوتبال را جستوجو میکنم. چند ماه پیش در تیم ملی جوانان بودیم و مسابقات همه شد. قراردادی هم با فدراسیون ندارم و فعلا مسابقات را جستوجو میکنم. ما فوتبالیها که به کارمان هم علاقه داریم همیشه فوتبال را جستوجو میکنیم.
برنامهای برای برگشت دارید؟
صد درصد. کار من این است و اگر پیشنهادی باشد به آن فکر میکنم چون حرفه من است.
نسل جاری یادش نیست ولی شما زننده یکی از با اهمیت ترین گلهای تاریخ استقلال بودید؛ گل قهرمانی در آسیا که تا این مدت هواداران و بازیکنان با آن کری میخوانند. مقداری از آن روز و قهرمانی آسیا بگویید.
آن سال مسابقات باشگاههای آسیا شرایط خاص خودش را داشت. ما در مقدماتی تیمهای بزرگی همانند السد را بردیم. تیم یمنی را هم بردیم. در بنگلادش هم شرایط و قوانین طوری می بود که همه تیمها جمع شدند و ما ۲۰ روز در آب و هوای سخت آنجا بازی میکردیم. بارندگی شدید و زمینهای نامناسبی می بود. تیمهای خوبی هم بودند که با آنها بازی کردیم و قهرمان شدیم. من در کل جام باشگاههای آسیا آن فصل آقای گل شدم. در فینال هم افتخار گلزنی داشتم که حاصل تلاش همه بچهها می بود. ما ۲۰ روز سختی کشیدیم. در آن هوای بد و با امکانات مقداری که داشتیم توانستیم قهرمان شویم و گل قهرمانی را هم من زدم و استقلال به یکی از جامهای مهم آسیاییاش رسید.
زیاد از پرسپولیسیها میگویند آن زمان چهارجانبه بوده و قهرمانی استقلال ارزشی ندارد!
چهارجانبه که نبوده است. امکان پذیر از روی ناراحتی این سخن را بزنند چون دستشان از قهرمانی آسیا مختصر است. ۸ تیم در مرحله نهایی بودند و قبل از آن هم مسابقات مقدماتی را داشتیم. ما هم به گفتن قهرمان ایران سهمیه گرفتیم. اکنون این که تیم رقیب موفق نشد قهرمان بشود و داخل آن مسابقات نشد دیگر به ما مربوط نمیبشود. آنها هم میتوانستند در ایران قهرمان شوند و سهمیه بگیرند. اما چهارجانبه نبوده است! اتفافا بازیهای سنگینی می بود و احتمالا اگر پرسپولیس میرفت، نتیجه ملزوم را نمیگرفت. همه باید قبول کنند که ما آن سال بهترین تیم ایران بودیم. دو جام هم داخل ایران برده بودیم و بازیکنان بزرگی داشتیم که ناچار بودند روی نیمکت بنشینند. فردی که دستش از جام آسیایی مختصر است باید قبول کند ما آن سال تیم خوبی بودیم. اکنون این که چهارجانبه و … می بود به افرادی برمیخورد که نتوانستند جام بیاورند.
شما هیچوقت زیاد نیامدید کری بخوانید که برای مثال من گل قهرمانی را زدم و کلا مدل شخصیتی شما همیشه آرام و دور از حاشیه می بود. فکر نمیکنید اگر زیاد تر شلوغ میکردید و غوغا داشتید موفقتر میشدید؟
خب احتمالا این اتفاق میافتاد. احتمالا فردی جای من می بود مانور هم میداد ولی من به تیم و کارم علاقه داشتم و فکر و ذکرم این می بود که موفق شوم. نمیخواستم داخل راههایی شوم که غرور من را بگیرد تا مسیر فرد دیگر میرفتم که در جامعه ناخوشایند باشد. من اصولی داشتم و الآن هم دارم. سپس از چندین سال نمیتوانم خودم را عوض کنم و همینم که هستم. به کارم علاقه دارم و هر کاری میکنم از روی عشق و علاقه و احترام به هواداران و جامعه فوتبال است. من این را زیاد تر دوست دارم تا این که بخواهم منیتی داشته باشم.
چه شد که اصلا فوتبالیست شدید. از کجا این ماجرا اغاز شد.
من در یک خانواده فوتبال بزرگ شدم. من فرزند آخر خانواده بودم و ۴ برادر بزرگتر داشتم که برادر اولم ۱۷ سال بزرگتر می بود و خودش فوتبال بازی میکرد. بقیه هم همینطور و علتشد من به فوتبال علاقه اشکار کنم. با برادرهایم در خانه فوتبال بازی میکردیم. در یک خانه سازمانی زندگی میکردیم که حیاط بزرگی داشت و دو دروازه کوچک درست کرده بودیم و از آنجا فوتبال را اغاز کردم. مدرسه فوتبال و آکادمی هم نبوده است و سپس در خیابان و زمینهای خاکی سربندر فوتبال را اغاز کردم. در تیمی که برادرم مربی می بود بازی میکردم.
از همان اول مهاجم بودید؟
نه اغاز هافبک راست بازی میکردم ولی سپس به پیشنهاد برادر بزرگترم، رحمان مهاجم نوک شدم.
اغاز فوتبال شما و قسمت طلایی از آن به جنگ خورد. اگر جنگ نبوده است احتمالا مسیر فوتبالی شما متفاوت پیش میرفت.
ما هم به اغاز انقلاب و هم به جنگ خوردیم. اغاز انقلاب سیستم کشورمان در زیاد چیزها کامل نبوده است و نواقصی داشت. خب تازه هم انقلاب کرده بودیم و در هر انقلابی اغاز آن یک سری ناهماهنگی دارد. مخصوصا در ایران هم شرایط خاصی داشت. درست سپس از آن هم به جنگ خوردیم. یعنی سرزمین به اسایش و سر و سامان نرسیده می بود که داخل جنگ شدیم. خب طبیعی است که جنگ اثرات خودش را هم دارد. علتشد که همه افکار و مردم و دولتمردان دچار جنگ باشد. چون تکه بسیاری از سرزمین کشورمان اشغال شده می بود و همه جستوجو این بودند که بتوانیم سرزمین خودمان را برگردانیم. شانس ما هم به جنگ خورد ولی با این وجود در جنگ این که فوتبال بازی کنی و در سطح آسیا تیم بفرستی شرایط خودش را دارد. احتمالا کشورهای دیگر هم ما را نمیپذیرفتند. من اهل ریا نیستم و به گفتن ایرانی میگویم دشمنان بسیاری هم داشتیم. عراق تنها نبوده است و زیاد کشورها به آنها پشتیبانی میکردند و میخواستند اتفاقات بدی رقم بزنند. فوتبال در این شرایط اهمیت بسیاری نداشت و مسائل بسیاری می بود. برتری جنگ می بود و کنار آن ما فوتبال بازی میکردیم و تلاش همه رشتهها در مسابقات بینالمللی این می بود نشان دهند ما کنار جنگ داریم ورزش هم میکنیم. میخواستیم نشان دهیم در جنگ ورزش ما زنده است.
شما زمان پرویز دهداری و سپس از ماجرای معروف استعفای ۱۴ بازیکن به تیم ملی دعوت شدید. مقداری از روحیات پرویز دهداری بگویید. در آن زمان به او خیانت شد؟
مرحوم دهداری برای خودش اصولی داشت. من برخی زمانها از دوستان پیشکسوت مصاحبههایی میخوانم که درست نیست. هنگامی فردی در قید حیات نیست، نباید علیه او سخن بگویید کنیم. من نه به این خاطر که توسط او دعوت شدم و شاگرد او هستم، بلکه به گفتن یک بازیکن تیم ملی میگویم ایشان اصولی داشت. من با آقای پروین و پورحیدری و حجازی هم کار کردم و هر کدام اصولی دارند. من نمیتوانم تفکرات و عقاید خودم را به مربی بقبولانم. مربی یعنی فرمانده و او تیم را انتخاب میکند و تفکرات فنی و اخلاقی خودش را پیاده میکند. تفکرات ایشان این می بود و باید به آن احترام بگذاریم. من به گفتن بازیکن استقلال زمان آقای پروین هم به تفکرات او احترام میگذاشتم.
تفکرات مرحوم دهداری چه می بود؟
آقای دهداری نظم و انضباط و دیسیپلین داشت. این که همه تیم باید یکی باشند. برای مثال همه باهم باید برای ناهار برویم. اگر صبحانه میخوریم یا همه باهم برویم، یا هیچکس نرود. هر کاری باید دسته جمعی انجام میشد. ما یک تیم بودیم.
کلا آداب و رسوم خاصی هم داشت. برای مثال این که بازیکنان درس بخوانند یا قاشق نباید صدا بدهد!
آقای دهداری از نظر اخلاقی انسال بزرگی می بود و تفکرات یک دیپلمات را داشت. هنگامی ما یک دیپلمات را به گفتن نماینده سرزمین به جایی میفرستیم، باید از حق و حقوق سرزمین دفاع کنند. پرویز دهداری یک انسان وطندوست می بود و هرجا میخواست برود، دوست نداشت کشورش را خراب کند. میخواست بگوید ما ایرانی هستیم، عزت و شخصیت و فرهنگ خودمان را داریم. همیشه میخواست ایران را به بقیه نشان دهد. این تفکر او می بود. احتمالا آقای پورحیدری این مدلی نبوده است و زیاد تر به فکر فوتبال می بود. آقای پروین هم همینطور. آقای دهداری فراتر از فوتبال فکر میکرد. اکنون به نظر شما ما باید با دمپایی و شلوارک به سالن هتل میآمدیم؟ شلوارک بد نیست ولی برای تمرین است. ایشان هم ناموافق به هم خوردن نظم می بود. این هم برای بازیکنان آن زمان سخت می بود که تابع این نظم باشند. همیشه میخواست شخصیت و فرهنگ ایرانی را نشان دهد. امکان پذیر خود من هم امکان پذیر در سرزمین خارجی اشتباهی در گفتار داشته باشم و برای مثال با یکی از مسئولان هتل بد سخن زدم. ایشان به من گوشزد کرد که حق نداری با فردی اینطوری سخن بزنی و باید مودب و متین سخن بگویید کنی که فکر بدی نکنند. ما نماینده ایران هستیم. تفکرش این می بود که برخیها میگویند دیکتاتور می بود. عزیزانی که انتقاد میکنند هم نظرشان است و برای خودشان محترم است.
آن زمان علیه شما توطئه شده می بود که مصدومتان کنند و تیم ملی را از دست بدهید؟!
سپس از خدمت سربازی که دو سال در ستاد مشترک می بود، به تیم دارایی رفتم. اولین سال حضورم در لیگ تهران می بود و هفته اول با پرسپولیس بازی داشتم. دوستان در پرسپولیس نسبت به من شناخت داشتند. چون من لیگ دو بازی کرده بودم و من را میشناختند. من در ۱۰ دقیقه اول مقداری خطرساز شدم و بازیام طوری می بود که برخیها اذیت میشدند و کار خودشان را کردند. من در یک صحنهای که میتوانستم ضربه بزنم، افتادم و بازیکن حریف پایش را روی نازک نی من گذاشت و ناکامی. اولین بازی لیگ مصدوم شد و ۳ ماه دور بودم و آن فصل زیاد بازی نکردم.
در تیم ملی هم چند بازی خاطرهانگیز داشتید. همانند گلی که با پشت سر به ژاپن زدید.
من در دوران فوتبالم شناخت کاملی نسبت به بازیکنان کناری خودم به خصوص استقلال داشتم. در تیم ملی هم شناخت اشکار کرده بودم که فرم بازی آنها چطور است. در آن بازی با ژاپن به محض این که شاهرخ بیانی توپ را گرفت، من به تیر یک آمدم و قطع کردم. در استقلال هم این شگرد را داشتیم. شاهرخ که توپ را گرفت پِی بردم میخواهد سانتر کند و آمدم جلوی بازیکن ژاپن و ضربه سر زدم. در استقلال هم زیاد این کار را میکردیم. در بازی با الجزایر هم جواد زرینچه و مجید نامجومطلق از سمت راست کار ترکیبی کردند و سانتر کردند که من قطع کردم. اکنون الان مد شده بازیکن جلوی دفاع حریف میآید و میساباند. زمان ما ولی زیاد رسانه و اینها نبوده است که زیاد درمورداش کارشناسی کنند.
در مهاجمان جاری سبک کدام یک را همانند به خودتان میدانید؟
من اگر بخواهم یک نفر را مثال بزنم او آزمون است. او خصوصیاتی دارد.توپ خوب قطع میکند، قدم میزند و پرش های خوبی دارد و استارت های زیاد خوبی پشت مدافعان دارد.
حسرت بازی در جام جهانی را ندارید؟
صد درصد، همه همبازی های زمان ما زیاد دوست داشتیم که در جام جهانی وجود داشته باشیم. متاسفانه نصیب ما نشد و زیاد هم سخت می بود چون ما بخواهیم یا نخواهیم جز سه یا چهارتای آسیا هستیم. آسیا چهار سهمیه دارد و یکی هم به پلی آف میرود که یعنی پنج سهمیه، یعنی شرایط برای وجود ما هست. ولی آن زمان این طور نبوده است، آن زمان سه تیم میرفتند یکی از اقیانوسیه و دو تا از آسیا، زیاد سخت می بود و بازی ها هم همانند اکنون نبوده است. آن زمان یک مقدماتی بازی میکردیم سپس ۱۰ – ۱۴ تا تیم به طور متمرکز در یک سرزمین دیگر مسابقه میدادند. اما الان بازی ها رفت و برگشت ششده و تیم ها می توانند در زمین خود میزبان باشند که به نظر من این یک امتیاز زیاد بزرگ است. این قابل دقت آن دوستانی که میانها گفتند استقلال در چهار جانبه قهرمان شد، ما هم آن زمان این مشکل را داشتیم که نتوانستیم به جام جهانی برویم. بعد ما باید الان بگوییم این ها همینجوری راحت به جام جهانی میروال؟ نه هر زمان شرایط خاص خودش را داشته است بعد نباید زیادد غمگین باشیم.
در نهایت شما در تیم بهمن از فوتبال خداحافظی کردید، نمیتوانستید زیاد تر به بازی ادامه بدهید؟
من تا ۳۳ سالگی بازی کردم، می توانستم باز هم بازی کنم، چون زندگی سالمی داشتم، اما دیگر دوست نداشتم، من به یک سری مربی هایی برخورد کردم که واقعا دوست نداشتم ادامه بدهم که خدایی نکرده در آینده بخواهم با آنها دچار شوم. چون تفکراتی داشتند که به من نمیخورد. ترجیح دادم برای این که با فردی دچار نشوم زیاد آرام از بازی کردن کناره گیری کنم.
سپس هم داخل تیمهای پایه استقلال شدید. در مقطعی هم با آقای پورحیدری کار کردید ولی همکاری شما طویل نشد. چرا؟
ببینید من سپس از این که فوتبالم همه شد از طرف آقای منزوی، نه آقای فتح الله زاده، چون آقای منزوی معاون ورزشی باشگاه بودند و از من دعوت کرد که هدایت یکی از تیم های پایه را بر مسئولیت بگیرم. من از نوجوانان اغاز کردم، قرار می بود به تیم جوانان بروم که متاسفانه آقایی که در باشگاه می بود و دوست دارم اسم هم بیاورم، آقای بهرام امیری که معاون اجرایی بودند بر خلاف چیزی که آقای فتح الله زاده میخواست ایشان رفتند و آقای دوستی مهر را به گفتن سرمربی تیم جوانان آوردند و به من انها گفتند زیر نظر ایشان کار کن.
آقای علی دوستی هم دو مربی از خودش آورد، من خود با گفتن فردی که چندی سال فوتبال بازی کردم، افتخارات و شخصیت ورزشی برای خودم داشتم، از آنجا استعفا دادم و گفتم حاضر نیستم با ایشان کار کنم. زیاد راحت. آقای علی دوستی درست مربی جوانان بودند، ولی سابقه من را در فوتبال نداشت. اونم من که این همه سال برای استقلال بازی کرده بودم و به قول شما گل فینال را زده بودم. این حرکت آقای علی دوستی برای من غمگین کننده می بود. ایشان برای من قابله احترام هست و من هیچ توهینی به ایشان نکردم، به من این نظر را دادند و من هم قبول نکردم و زیاد راحت رفتم، آقای فتح الله زاده به من او گفت بعد بیا و در کنار آقای پور حیدری باش، من میخواهم روی تو اندوخته گذاری کنم، حتی خدا پدر مادرش را بیامرزد من را دو سه کلاس فرستاد و هزینه های کلاس را هم به من داد. هم C، هم C، هم A، هزینه هر سه کلاس را ایشان دادند. این واقعیته و من نمی توانم این را نگویم. حتی او گفت، تا وقتی که من اینجا هستم هزینه همه کلاس هایت را خواهم داد. او گفت من با پورحیدری سخن بگویید میکنم واگر موافقت کرد کنار او ادامه بده آینده تو روشن است. من هم قبول کردم و رفتم در کنار ایشان، پرویز دهداری، پرویز پرویز مظلومی و منصور رشیدی کار کردم.
از طرف خود ایشان؟
نه، از طرف ایشان نه، اکنون من زیاد نمی خواهم در این مورد سخن بگویید کنم، ایشان خوب بودن و ما هم از خوبی هایش سخن بگویید میکنیم. هیچ زمان بدی از سمت ایشان ندیدم، هیچ زمان بدیه هم نیست. از طرف ایشون هم نبودن. دیدم یه مقدار آنجا بودن من سنگینی میکند و به همین علت کنار کشیدم. فصل سپس مجدد آقای فتح الله زاده به من حکم مربی گری جوانان را داد و استقلال همان سال قهرمان ایران شد و بعدش هم آمدیم امید.
نسل فوق العادهای از امید دست شما می بود اما سال ها است استقلال دیگر همانند قبل این چنین نسلی نداشته است دلیلش چیست؟
برای این که آکادمی استقلال هیچ زمان ارامش نداشته است و شرایط فرق کرد. شرایط آکادمی فرق کرد. کار کردن در تیم های پایه عشق و علاقه می خواهد، نباید نگاه مادی داشت. الان شرایط فرق کرده است. شرایط اقتصادی فرق کرده. شرایط فوتبالی فرق کرده. همه خانواده ها دوست دارند بچه هایشان یه شبه فوتبالیست بشود و در تیم ملی بازی کند. به همین علت برای پیشرفت کردن بچه هایشان امکان پذیر از راه های دیگر داخل شوند و رو به مسائل غیر فوتبالی بیاورند و به کارهای غیر اصولی رو بیارند.
زمان شما نیز این چنین پیشنهاداتی داده میشد؟
زمان ما زیاد نمی شد. همانند اکنون نبوده است، زیاد کمتر می بود. من پسر نماینده مجلس و زیاد دیگر از آقایان را رد کردم.
ماجرا چه می بود؟
تست داد و سپس از یک ربع ردش کردم.
سپس به شما سختی نیاوردند؟
نه فقط آقای فتح الله زاده غمگین شد و او گفت ردش میکردی اما نه سپس از یک ربع، لااقل ۲ روز میگذاشتی باشد. من بچه کارگر بودم نمیشد که یکی را به حاطر این که پول ندارد خط بزنم و فردی که پول دارد را جایگزینش کنم.
الان اینطوری شده برای مثال زیاد از باشگاه ها مبلغی برای تیم های پایه بودجه تعیین میکنند و به مدیر آکادمی میگویند بقیهاش را خودت درآمدزایی کن!
این تفکرات حرفهای نیست. چرا باید یک تیم حرفهای برای تیم های پایه خرج نکند تا مربی به این کار روی بیاورد؟ چرا؟ تقصیر کار باشگاه است شما مربی بیار مسئول آکادمی بیار به آنها دقت کن و بودجه بده و سیرشان کن تا بازیکن خوب از آن آمادمی در بیاید. من خدایی نکرده به هیچ مربی نمی خواهم انگی بزنم. مربیانی داریم که عاشق کارشان می باشند اما متاسفانه این اتفاقات در فوتبال ما رخ میدهد. تیم ها الان میلیاردها تومن خرج میکنند اما آکادمی خودشان را تحکیم نمیکنند. هنگامی دقت نمیکنند خب اشکار است که فساد به وجود میآید. الان شما نگاه کنین چرا اکادمی سپاهان موفق است؟ چرا اکادمی فولاد موفقه؟ چون برای تیم های پایه هزینه میکنند. مربی که به سپاهان میآید دغدغه مالی ندارد چون به موقع حقوقش را میگیرد. ولی جای دیگراینطور نیست. شما جاهای دیگر را ببینید که برای هر کاری پول میخواهند.
سپس از تیم امید استقلال دستیار امیر قلعه نویی بودید و همراه هم قهرمان نیز شدید توانایی همکاری با آقای قلعه نویی چطور می بود؟
من آدم نمک نشناسی نیستم. آن زمان مربی پایه بودم و از من خواستند با ایشان به استقلال اهواز بروم و دوره جدیدی از دوران مربیگری من اغاز شد. همیشه هم از ایشان سپاس کردم، به هر حال هر سر مربی اصول خاص خودش را دارد. ایشان هم همینطور می بود. اکنون می خواهند او را به آقای پروین تشبیه کنند یا نه برخی شباهت ها را داشتند و برخی چیزها هم همانند نبوده است. ولی اصولی داشت و کم کم با توانایی شد و مهم تر از همه خودش را به روز کرد. یعنی نسلهای جدیدی که زیر دستش میآمدند میطلبید که به روز تر بشود. در نهایت اصول خودش را داشت نمیبشود او گفت کاملا همانند هم باشند یا نه. من هم به لحاظ فنی و و کاری زیاد با ایشان راحت بودن و هیچ مشکلی با ایشان نداشتم.
تا این مدت رابطه شما با هم خوب است؟ اختلافی ندارید؟ یادم هست در مقاطعی مقداری تنش هم داشتید.
نه اصلا اگر وقتی هم قضیهای می بود هم من جوان بودم و هم قلعه نویی، توانایی الان را نداشتیم احتمالا یکی دو نفر بخواهند سخن بگویید هایی را پیش بیاورند که بخواهند بین دو دوست را به هم بزنند. احتمالا آن هم بی تجربگی ما و مشکل آنها بوده اما خدا را شکر اکنون هیچ مشکلی با هم نداریم.
سپس از دستیاری قلعهنویی، سرمربی استقلال شدید. در دوره اول مربیگری شما حرف های میشد که شما آن استقلال کامل را ندارید.
من وقتی که سرمربی استقلال شدم با سرمربیگری آقای قلعه نویی در تیم ملی همزمان شد. آن دوره هم آقای قریب می بود که ربط خوبی با آقای قلعه نویی داشت که نمی خواست آقای قلعه نویی به تیم ملی برود اما برای تیم ملی و سرزمین به این شرط قبول کردند آقای قلعه نویی به تیم ملی برود که هم در کنار استقلال باشد هم در تیم ملی. در استقلال قرار شد که رئیس سازمان فوتبال باشد و خب با دقت که چند سال من با ایشان کار کرده بودم و اصلا خودش من را به استقلال برد طبیعی می بود. بالاخره در تیم مسئولیت داشت و تیم را اصلا ایشان بسته می بود نه من، احتمالا هر کس دیگه ای در کار من دخالت میکرد قبول نمیکردم اما این تیم برای خود قلعه نویی می بود. یعنی رئیس سازمان فوتبال در کنار تیم ملی این ماموریت را داشت که ما تیم استقلال رو جمع جور کنیم یعنی شرایط سر مربیگری و مربی و رئیس و اینها نبوده است یک شرایطی می بود که همه باید یه هم پشتیبانی میکردیم. چون فردی هم در آن مقطع نبوده است که استقلال را بر مسئولیت بگیرد، بهترین کار این می بود که من به پشتیبانی آقای قلعه نویی سرمربی تیم ملی شدم و یواش یواش مشغله آقای قلعه نویی زیاد شد و یک مربی خارجی به اسم یونگ آوردند. من شناختی از ایشان نداشتم ایشان هم که آمد می خواست ساز خودش را بزند و یک سری مشکلات به وجود آمد و خودشان بازیکن آورد و من ابراهیم توره را می خواستم که به جای استقلال به پیکان رفت و به آقای قلعه نویی هم گفتم اما انها گفتند احتمالا این بازیکنان را میشناسد و بگذار کار او را بکند.
همه این اتفاقات اقتدار مربی استقلال را زیر سوال نبرد؟
ببینید درست است من آنجا سرمربی بودم یعنی مسئولیت فنی با من می بود. میتوانستم قبول نکنم یعنی مسئولیت فنی با من می بود ولی چون ما با هم بودیم و من آقای قلعه نویی را برای سال ها که با هم کار کرده بودیم قبول داشتم آن سال با هم هماهنگ شدیم که استقلال را هدایت کنیم.
داستان نرفتن به آسیا در آن سال یک فاجعه می بود!
متاسفانه سپس از آقای قریب مدیرانی آمدند و سمت گرفتند که سابقه آسیایی و مدیریتی را نداشتند و این اتفاق افتاد. ما آن سال مدیر نداشتیم و نرفتیم، سال قبل که داشتند چرا این اتفاق افتاد در صورتی که تیم قهرمان شد بعد چیزی تحول نکرده در استقلال، هر مدیری که میآید می خواهد ساز خودش را بزند و روزمرگی کند تا برود و فرد فرد دیگر بیاید. این بی ثباتی ها هست، آن زمان یادم هست می انها گفتند می خواستند با قطار یا نمی دانم پست بفرستند خب سال قبل چرا نفرستادند.
تا این مدت از فتحاللهزاده بابت چهار هفته آخر شاکی هستید؟
من غمگین نیستم، هوادار غمگین می بود چون در آن ۴ هفته یک برد میآوردیم قهرمان بودیم. همان هوادار یقه من را میگیرد که آقاچرا تیم قهرمان نشد. من برای کار خودم غمگین میشوم ولی این که از فردی شاکی شوم نه. آقای فتحاللهزاده هم به عمد نداشت. هنگامی مدیرعامل شد یک نادرست کرد که او گفت سال بعدی آقای حجازی را میآورم. این گاف او می بود و هنگامی او گفت بازیکن دیگر از من تبعیت نمیکرد. اگر همین یک قلم را با من هماهنگی میکرد، ما قهرمان میشدیم. نمیخواهم گردن او بیندازم ولی تاثییر داشت. یقیناً این نیست که بگوییم او تقصیر کار است.
همان چند هفته او گفت و گو کمکاری برخی بازیکنان هم می بود.
خب اگر کمکاری بوده علتش همین سخن بگویید اوست. من به فردی تهمت نمیزنم ولی همین سخن علتاین اتفاقات میبشود. یقیناً استقلالی واقعی که پیراهن تیمش را دوست دارد و وجدان دارد هیچوقت کمکاری نمیکند.
آن سال جمله معروفی هم داشتید که گفتید ۱۲ امتیاز از پرسپولیس جلو هستیم ولی آخر فصل آنها بالاتر بودند. خود این جمله به پرسپولیسیها انگیزه نداد؟
نه این چنین چیزی نبوده است.
برگردید عقب مجدد این را میگویید؟
اگر به عقب برگردم باز هم میگویم. آن موقع تفکرم آن می بود. احتمالا الان نزنم ولی در آن شرایط و جایگاه باز هم میزنم چون تیمم یک برد میخواست که قهرمان بشود. در هفتههای آخر شرایط به آن شکل رقم خورد ولی اگر ما قهرمان میشدیم فردی نمیاو گفت چرا آن سخن را زدی. چون قهرمان نشدیم آن کلمه سوژه شد.
فصل بعدی هم با مرحوم حجازی کار کردید. مقداری درمورد کاراکتر و شخصیت او بگویید.
آقای حجازی زیاد انسان محترم و محبوبی می بود. یک شخصیت خاصی داشت. اصول و نحوه تفکر خودش را داشت و من هنگامی مربی شدم پِی بردم یک چیزهایی حق مربی است.
چه شد که نتوانستید با او کار کنید و سریع جدا شدید؟
یک سری دوستان سنگ انداختند و شلوغ کردند که علتجدایی من شدند. یکی از بازیکنان سخن ناسزایی درمورد آقای حجازی زد و من جوابش را دادم و به سرپرست تیم اظهار کردم اگر او باشد من نیستم. چون این بازیکن به آقای حجازی توهین کرده و این یعنی به همه ما توهین شده است. من در واقع از آقای حجازی دفاع کردم و به آقای حاجیلو گفتم که او گفت باشه با ناصرخان سخن بگویید میکنم. من به هتل رفتم دیدم همان بازیکن وجود دارد. به آقای حاجیلو گفتم این بازیکن باید تنبیه بشود، او گفت تو برد خانه من درستش میکنم. من رفتم خانه و زیرآبم را پیش آقای حجازی زدند. زنگ زدند که دیگر نیا ولی گفتم نه اتفاقا میآیم یا تسویه حساب من را بدهید. همان موقع آقای حاجیلو با یک آژانس نامه جدایی من را فرستاد و به آقای حجازی هم داد که موافقت کرد.
دیگر با ایشان برخوردی نداشتید؟
نه اصلا. سپس رفتم استقلال اهواز و با آقای مجید جلالی کار کردم.
سپس مجدد دستیار قلعهنویی شدید و به قهرمانی رسیدید. زوج شما و امیر انگار خوب جواب میداد!
زوج ما قهرمانی داشت. من و امیر قلعهنویی زیاد هماهنگ بودیم و تیم خوبی هم داشتیم. برای قهرمانی زیاد انگیزه داشتیم. همیشه در استقلال که با آقای قلعهنویی کار کردیم شرایط خوبی داشتیم.
چه شد که آخر فصل قلعهنویی جدا شد؟
احتمالا یک مربی با یک مدیر راحتتر باشد یا با یکی نتواند کار کند. هر مدیری هم راه و روش خود را دارد و مربیان هم اصول خودشان را دارند. من از جزییات اختلاف آنها خبر ندارم چون در راس کادر نبودم و درمورد مسائل فنی سخن بگویید میکردیم. یک سری اختلاف داشتند که تا آخر فصل برای قهرمانی استقلال تحمل کردند و سپس از قهرمانی آقای قلعهنویی جدا شد.
در استقلال دستیار منصور پورحیدری، امیر قلعهنویی و ناصر حجازی بودید. مقداری از تفاوتهای کار با این سه نفر و شخصیت آنها بگویید.
این سه گرامی از بزرگان استقلال می باشند و نمیتوانم آنها را قیاس کنم چون خودم عضو آن خانواده هستم. شما در خانواده نمیتوانید دو برادر بزرگتر را قیاس کنید. من با آقای قلعهنویی افتخارات بسیاری به دست آوردم. با آقای پورحیدری هم به گفتن بازیکن قهرمان آسیا شدیم. ایشان زیاد خوب تیم جمع میکرد و رفاقت خوبی به وجود میآورد. در مربیگری با آقای حجازی زیاد کار نکردم. با قلعهنویی خب چندین سال کار کردیم و هم را نگاه میکردیم میفهمیدیم چه میخواهیم. زیاد هم انسان باهوشی است و مدیریت زیاد خوبی در تیم داشت. از نظر فنی هم توانمندیهای بسیاری دارد. آقای حجازی هم محبوبیت و شخصیت خاص خودش را داشت و به فردی باج نمیداد.
شما دو بار سرمربی استقلال شدید که هر دو سری تیم قهرمان را تحویل گرفتید. اگر برگردید عقب باز هم قبول میکنید؟ الان زیاد مربیان حاضر به همچین ریسکی نیستند و برای مثال هنگامی مجیدی رفت هیچ مربی داخلی حاضر نبوده است جای او بیاید!
من نادرست کردم. سرمربیگری در تیم قهرمان زیاد سخت است. خود آقای قلعهنویی هم در سپاهان یک تیم کهکشانی بست. هنگامی تیم قهرمان را میگیرید انتظارات بالاست. ما لیگ نهم هم میتوانستیم قهرمان شویم و شرایط هم خوب می بود.
آقای واعظ زیاد از شما حمایتکرد.
بله بازیکنان هم توانمند بودند. در آسیا سپس از چند سال صعود کردیم. همه چیز خوب می بود ولی یک جاهایی در مسائل فنی امتیاز دادیم.
سری دوم سرمربیگری در استقلال هم زیاد اتفاقات افتاد. برای مثال با فرهاد مجیدی چند بار به مشکل خوردید. علت درگیریها چه می بود؟ یقیناً مجیدی زیر نظر شما به نوعی احیا شد!
هنگامی شما با بازیکنان بزرگ کار میکنید، آنها هم شرایط خاصی دارند. مجیدی هم در تیمهای بزرگی بازی کرده می بود و کار با بازیکنان بزرگ چالش دارد. سخت است یک بازیکن را به مسیر خود بیاوری. من چون قبلا با او کار کرده بودم شناخت خوبی داشتم و مدیریت باشگاه هم به من اختیار تام داده می بود که بازیکنان تبعیت کنند. بازیکنان هم خدایی حرمت من را نگه داشتند و هیچوقت بیاحترامی نکردند و همه چیز برادرانه جلو میرفت. با فرهاد مجیدی هم همین بودیم. یک بار هم آن درگیری اتفاق افتاد و دیگر مشکلی نداشتیم. من مجیدی زیاد باور داشتم و او را مهاجم نوک بازی میدادم. زمان آقای قلعهنویی هافبک می بود ولی مجیدی بازیکن فانتزی می بود که نمیتوانست در خط هافبک برای مثال توپ بگیرد و بجنگد. آن جلو زیاد به درد میخورد و تبحر داشت. در آسیا هم با العین قهرمان شده می بود و بازیکن باتجربهای می بود و بهترین منفعت گیری را از او کردم. احتمالا اگر مربی فرد دیگر می بود و تفکرات قبلی میماند، احتمالا مجیدی از استقلال میرفت! به خصوص که در خط دعوا عنایتی را داشتیم که بازیکن مورد علاقه قلعهنویی می بود و اگر میماند او را بازی میداد.
آن سال واعظ آشتیایی یک جمله معروفی داشت که این سومی پاکترین مقام می بود.
خب من نمیتوانم از طرف ایشان منظورشان را بگویم ولی میتوانم بگویم ظاهر و باطن تیم ما همین می بود و من هیچوقت ناپاک کار نکردم. همیشه تلاش کردم پاک کار کنم.
یکی از ماجراهای تاریخی مربیگری شما این است که میگویند هنریک مخیتاریان به تمرین مس کرمان آمده و شما او را رد کردید. واقعا این چنین چیزی می بود؟!
شما باور میکنید؟ همان موقع که من در مس کرمان بودم، مخیتاریان در اروپا چند میلیون دلار قیمت داشت. او بیاید مس بازی کند؟ آیا عاقلانه و منطقی است؟ اروپا را ول میکند که در مس کرمان بازی کند؟ یا برای مثال تست بدهد و من او را نخواهم؟ این را یک سری دلال، ایجنت هم نه به وجود آوردند و میخواستند بگویند بازیکن خوب آوردیم و فلان شخص قبول نکرد. دیواری مختصرتر از من هم نبوده است. نمیتوانستند بگویند آوردیم و قلعهنویی قبول نکرده و گردن من انداختند. خب او کجا می بود که من ندیدم؟ یک سری آدم در این سایتها و برنامهها می باشند که به این مسائل دامن میزنند که تخریب کنند. میگویند بازیکن بزرگ آمده و رد کردهاند. سپس هم یک مجری بدون اطلاعات در تلویزیون این را میگوید. همین آقای احمدی بدون اطلاعات او گفت مخیتاریان آمده و برخی مربیان او را نخواستند! تو از کجا میدانی؟ این یک بازی تخریبی می بود که میخواستند من را خراب کنند و اصلا اهمیتی به این افراد نمیدهم. آدمهایی می باشند که میآیند و میروال و باید آخرت را نظر بگیرند و جوابگو باشند.
دو سال قبل زیاد ناگهانی به گفتن مدیر فنی با محمود فکری به استقلال برگشتید.
من روی حساب علاقه به استقلال و برای پشتیبانی به گفتن مدیر فنی برگشتم. آقای فکری هم کادر خودش را از نساجی داشت. مقداری جلو رفتیم برخی از اعضای کادر نیامدند و چون او زیاد آشفته می بود، من به گفتن پشتیبانی برگشتم تا کار جلو برود. مشکل محمود فکری این می بود که برخیها جستوجو این تیم بودند و فضای مجازی را علیه او شلوغ کردند.
محمود فکری تا این مدت هم درمورد وقتی که سرمربی شد میگوید برخیها کمکاری کردند. شما هم آن زمان در تیم بودید، چیزی در خصوص بازیکنان حس کردید یا دیدید؟
من نمیتوانم تهمت بزنم ولی بازیکن هنگامی شرایط بیرونی را خوب نبیند امکان پذیر سوءاستفاده کند. یک سری از بازیکنان آن زمان این کار را کردند.
استقلال این را چطور می بینید.جواد نکونام آمده،ابتدا از شرایط زیاد غمگین می بود اما انگار الان زیاد بهتر شده است.
الان احتمالا نکونام و خطیر به تفاهم رسیده باشند و آرامشی را به وجود آورده اند خدا را شکر و تیم دارد نتیجه می گیرد ولی به لحاظ فردی تیم افتدارد و این را همه خوب می دانیم.تیم الان صدر جدول هم است اما این تیم باید تحکیم بشود اکنون واقعا می خواهند یا نمی خواهند را من نمی دانم اما شرایط خوب است.
یعنی اگر تحکیم نشود امکان پذیر تیم قهرمان نشود؟
چرا احتمالا قهرمان هم بشود اما باید سختی بکشند.سختی دارد.شما اگر می خواهید یک مقداری خیال تان راحت تر بشود باید نفرات بیشتری در اختیار داشته باشید.
بعد نظر شما این است که دست نکونام خالی است.
تقریبا؛یعنی در زیاد تر پست ها خالی است.شکی در این وجود ندارد.شما ببینید بازی با هوادار پنالتی زدیم و دو تا اوت و ..در جریان بازی ما چه کار کردیم؟چطوری گل زدیم؟زور استقلال آن جلو کم است.
مهرداد محمدی و وجود در استقلال.کمتر پیش آمده که یکی که همیشه حرف های پرسپولیسی بوده بیاید استقلال.او تا این مدت هم مصاحبه نکرده است و چیزی دراین باره نگفته است.
فکر می کنم آن زمان جوگیر شده می بود که به پرسپولیس برود.
یقیناً هیچوقت به پرسپولیس نرفت.
الان فوتبال حرفه ای شده است و فردی جستوجو پیراهن قرمز و آبی نیست.هنگامی خود بازیکن می آید و می گوید من عاشق فلان تیم هستم و یک ماه پولش را نمی دهند و اعتصاب می کند این حرفه ای است؟این عشق و علاقه نیست.شما اگر عاشق واقعی هستید اگر پول هم به شما ندادند باید بیایی و بازی کنی.
خود شما این شکلی بودید دیگر!
بالاخره آن زمان شرایط خاص خودش را داشت.آن زمان بیست هزارتومان پول می بود که بین ۱۰ نفر تقسیم می شد.شرایط آن طوری می بود.من نمی توانم بگویک چون من با آن شرایط بازی کرده ام و بازیکنان امروزی هم باید به همین شکل باشند و بازی کنند.الان دنیا و شرایط حرفه ای شده است.به آقا پول داده اند آمده استقلال و پولش را ندهند بازی نمی کند.
یکی از او گفت و گو هایی که در هفته ای قبل نقل شد وساطت علی دبیر بین خطیر و نکونام می بود.خود دبیر هم در او گفت و گو با ما تایید کرد که بعد از این کار زیاد ها با او تماس گرفته و حرف های اند که چرا در این کار دخالت کرده است.به نظر می رسد که این چنین کارهایی را باید خود بزرگترهای استقلال انجام بدهند.نظر شما در این باره چیست؟
اولا بزرگترهای استقلال هیچ زمان با هم هماهنگ نبودند و هیچ زمان با هم یکی نشدند.هیچ زمان!شما یک تیم پیشکسوتان استقلال را ببینید.دو تا تیم دارند که هدایت هر تیم را دو نفر دیگر در اختیار دارند.خب این چه هماهنگی ای است؟چه یک دست بودنی است.بعد هنگامی این چنین چیزی نیست نباید انتظار داشت که یک پیشکسوت بیاید و خطیر و نکونام را آشتی بدهد.پیشکسوتان استقلل احتمالا نکونام را تحویل بگیرند اما خطیر را نمی شناسند،بالاخره یکی باید باشد که به این دو نفر نزدیک باشد که آقای دبیر این کار را کرد و دستش هم درد نکند. یقیناً آنهایی که می گویند چرا دبیر این کار را کرده آدم های خناسی بوده اند.برای چه باید شما بین این دو نفر شکاف تشکیل کنید؟تا می توانید باید دو نفر را به هم نزدیک کنید نه این که بین آنها اختلاف بیاندازید.می خواهید با این کار استقلال خراب بشود که پرسپولیس بالا بیاید؟خب این ها مسائل بیرون زمین است که من خوشم نمی آید.
یک دوره یک خبری آمده می بود درمورد ماشین های شما.می انها گفتند صمد مرفاوی دو تا بنز دارد که می دهد اجاره برای مراسم عروسی و…
من؟کی حرف های؟
همه جا حرف های اند.
نه بابا.بنز ما کجا می بود.هیچ زمان بنز نداشتم.احتمالا کسان دیگه شرکت و کارخانه و … داشته باشند من هیچ کدام را ندارم.اگر داشتم که زیاد خوب می بود.
الان صمد مرفاوی چه کار می کند و چطور زندگی می گذراند؟
می گذرد دیگر.خدا را شکر،راضی هستیم.کسب و کار خاصی هم ندارم که اگر داشتم طرف فوتبال نمی آمدم.چون یک چیزهایی آدم می بیند که اگر نیاید بهتر است.
بچه های تان سمت فوتبال نمی آیند؟
نه؛خدا را شکر من دو تا دختر دارم که اصلا فوتبالی هم نیستند.آنها درس شان را می خوانند.من شغلم فوتبال است،اگر جایی باشد مربیگری می کنم و هیچ شغل فرد دیگر هم ندارم.بنز هم ندارم.ای کاش بنز داشتم و یک کاری می کردم.
تیم ملی با امیر قلعه نویی چه مقدار در جام ملت ها شانس دارد؟
والا شانس که داریم؛چرا نداشته باشیم؟الان از ناامیدی گفتن اصلا خوب نیست.زیاد باید امیدوار باشیم که تیم ملی کشورمان صعود کند.
ژاپن و کره زیاد قوی می باشند.
بله اما ما هم قوی هستیم.منتها آنها خوب تدارک می بینند و ما مشکل داریم.من خودم با فدراسیون کار کردم.فدراسیون مشکل مالی دارد.۱۸ تا تیم دارد.واقعا من این را حس کردم.پول نیست و پولی هم که می آید سریع خرج می بشود و می رود.ما فدراسیون بی پولی نیستیم اما پول مان را نمی دهند.همانند مملکت مان.فکر می کنید ما بی پول هستیم؟اتفاقا زیاد هم پولداریم اما جلویش را گرفته اند و پول مان را نمی دهند باید ده جا را دور بزنیم تا از یک راه باریک پول بیاید و به خزانه برسد.فوتبال ما هم همانند همین سات.برای مثال من کاری ندارم امیر هم رفیقم است و آرزوی پیروزی می کنم برای او.تاج هم نه فامیلم است نه چیزی اما کار کرده ام در این فدراسیون.همانند این که من بگویم چرا تیم آلمان را نمی آورید ایران!خب پول می خواهد دیگر.نیست.هنگامی نیست باید بروید با همان آنگولا و تیم های اینچنینی بازی کنید.
شما هم دوست خوب امیر بوده اید همیشه.یک مسئله ای که درمورد امیر وجود دارد این است که رفیق باز است.شما الان در حلقه رفقای نزدیکش هستی یا نیستی؟
امیر دست و دلباز است.امیر هر کاری از دستش بر بیاید و بداند درست است برای غریبه هم انجام می دهد. یقیناً چشم بسته این کار را نمی کند.او تحقیق می کند و سپس این کار را انجام می دهد.
گیری که الان استقلال سپس از منصور پورحیدری خدا بیامرز دارد این است که یک بزرگتری ندارد که همه قبولش داشته باشند.حسن روشن همیشه چون خودش منتقد بوده آن کاریزما را ندارد.عمو نصی که ترجیح می دهد خودش نباشد.جواد قراب و …
داریم،منتها هر فردی ساز خودش را می زند.داریم اما چفت نیستند.
به گمان زیاد امیر می توانست آن آدم مورد نظر باشد؛این را قبول دارید؟اما این اتفاق نیفتاد.
امیر می تواند باشد ولی امیر برای همین تیم ملی هم که الان هست بحران مشروعیت دارد.زیاد ها دوست ندارند امیر در تیم ملی باشد!من در این رشته هستم و می بینم.زیاد ها حاضرند سر ما را ببرند تا موفق نشویم.الان هم شفاف دارم می گویم زیاد ها دوست ندارند ببینید امیر موفق بشود.
حتی در استقلالی ها؟
من نمی توانم بگویم اما می باشند.خب چرا باید این طور باشد؟شما هم اگر می توانستید خب انجام می دادید.
زمان خود شما هم زیاد انتقاد می بود که اصلا چرا مرفاوی باید در تیم جوانان باشد. احتمالا یادشان نبوده است که شما در تیم پایه استقلال بودید!
بابا مجتبی جباری را من مجتبی جباری کردم،خسرو حیدری را من خسرو حیدری کردم. آن که شد امیر حسین صادقی و آندو و …را من بازیکن کردم.تیم جوانان استقلال را چه فردی قهرمان کرد؟ تا ما شدیم مربی تیم ملی جوانان سریع دعوا کردند.بابا آن زمان که من در تیم پایه کار می کردم شماها خواب بودید.آن زمان که من مربیگری می کردم شما جوانان و نوجوانان بودید.چطور من در هیچ تیمی کار نکرده ام.
من برای تیم ملی جوانان از بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر را استعدادیابی کردم.دو هفته آنها در آکادمی بودند خب اینها را چه فردی انتخاب کرد؟من آوردم به تیم ملی جوانان.حزباوی و حسین زاده را چه فردی می شناخت؟
برای مسابقات کافا از بازیکنان دعوت کردیم.یک نفر تماس گرفت که بازیکن من را هم ببر.من بردم و هنگامی معروف شد دیگر همان بازیکن را به من ندادند تا در مسابقات قرقیزستان از آنها منفعت گیری کنم.الان ۲۰ تا از بازیکنان من دارند در لیگ برتر بازی می کنند.جواد حسیننژاد و سحرخیزان و حزباوی را چه فردی می شناخت؟این ها را فردی نمی بیند.بازیکنانی که لژیونر شدند را فردی نمی بیند و همه اینها از روی حسادت است.
۲۵۸ ۲۵۱