امروز نوبت دانشجویان است یقیناً از نوع نسل زد، آن دسته از جامعه که به راحتی نمیتوان آنها را قانع کرد چرا که به علت ویژگی که دارند و تسلطشان بر اینترنت، مدام یکقدم از شما جلوتر قدم برمیدارند.
مینا عباسپور| امروز نوبت دانشجویان است یقیناً از نوع نسل زد، آن دسته از جامعه که به راحتی نمیتوان آنها را قانع کرد چرا که به علت ویژگی که دارند و تسلطشان بر اینترنت، مدام یکقدم از شما جلوتر قدم برمیدارند.
در دهههای قبل دانشجویان طبق معمول کنشگرتر بودند و احزاب گوناگون نقش پررنگی در جامعه داشتند که طبق معمول هسته آن از دانشجویان راه اندازی و فعالیتشان اغاز میشد. دانشجویان سرزمین تا همین دهه قبل نسبت به موضوعات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه عکس العمل نشان داده و صدای انتقاد خود را به گوش مسئولان میرسانند. آنها حاضر بودند بهای فعالیتهای خود را تا مرز اخراج هم پرداخت کنند و برای آرمانهای خود بجنگند. در واقع احتمالا این جنس و ماهیت دانشگاه می بود که تا زمانها به علت دستنیافتنی بودنش، ارمغانی برای افرادی می بود که از زیر سردر آن رد میشدند، به این علت هویت تازهای نسبت به دیگران اشکار میکردند و این «بزرگ شدن» برایشان تاثییر عمیقی در شناخت خود و جامعه پیرامونشان داشت. یقیناً در کسب اطلاعات نیز منبع های دانشگاهی قبل اگرچه قابل انتقاد می بود اما تا این مدت سورسهایی وجود داشت که به استناد آن، دانشجویان بتوانند سواد خود را در قالب آنچه از علم در قبل تهیه، تدوین، نوشته و در دسترس قرار گرفته است، ارتقا دهند. دانشجویان قبل از این برای نوشتن آخرنامههای خود تلاش بسیاری میکردند و باید منبع های بسیاری را به سختی یافته و با مطالعه آن، نوشته تازه را اراعه کنند. آن روزها که زیاد هم دور نیست، آخر غول مرحله سپس از کنکور می بود و برای افرادی که به این مرحله رسیده بودند احترام اختصاصیای از سوی جامعه قائل میشد که آنها را از لحاظ سواد و آگاهی به تافته جدا بافته تبدیل میکرد.
اما از وقتی که ورود به دانشگاه سهل شد و یقیناً رشد فردی و اجتماعی نسل تازه در فضا و بستر فرد دیگر ادامه اشکار کرد، دانشگاه تأثیر عمیق قبل را بر افراد نداشت.
نسل زد که نسل امروز و مسلط بر اینترنت است، زیاد سریعتر از ورود به دانشگاه هویت خود را مییابد و نسبت به نادانستههای مورد نظر خود در فضای وب آگاهی کسب میکند. این نسل در برابر آنچه میشنود پرسشگری بیشتری داشته و دانش روزهای قبل برای زندگی مدرن و تغییریافته امروزی را به راحتی پذیرا نیست. او این حالت را از دوران مدرسه تمرین کرده است و در دانشگاه در روبه رو استادانی که برخی مسن و برخی تقریبا هم سن و سال خودش می باشند، سخنشنوی دانشجویان قدیم را ندارد. احترام برای او معنی فرد دیگر اشکار کرده و کنشگری دانشجویی را به شکل دیگر و در قالب اختصاصی خود ابراز میدهد.
دانشجویان امروز احتمالا سواد را از جنس دانشجویان قبل لمس نکردهاند و علاقهای به تحصیل و آموختن متون قدیمی ندارند چون علوم قدیمیشده را بیمصرف میدانند و در برابر سوادآموزی به شیوه قدیم زیاد از خود مقاومت نشان خواهند داد. او در نوشتن مقاله یا آخر نامه به راحتی مطالب را از اینترنت یافته و سرهم می کند و حاضر نیست وقتی را همانند قبل صرف نوشتن و خلق یک تاثییر منحصر به فرد کند. چرا که این امروز برای او نه هویتی به جستوجو دارد نه صرفه و نه ارزشی. احتمالا حتی نسبت به مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حتی گاها بیخبر هم باشند چرا که در اتمسفر فرد دیگر زندگی میکنند. بعد این نسل برای همرنگ جماعت شدن و دانستن قیمت آموختن، بعد از عبور از علوم و شیوه نخ نمای آموزشوپرورش که از آن فراری می باشند، تنها در دانشگاه است که میتوان آنها را به سمت جامعه کشید و با حقیقت حاضر آشنایشان کرد؛ اما اگر سری به متون آموزشی رشتهای گوناگون دانشگاهی بزنیم خواهیم دید تحولی که با لیاقت این نسل باشد را نداشتهاند و این نمیتواند برای دانشجوی امروز انگیزه و اشتیاقی تشکیل کند تا سر کلاسهای درس بنشیند.
دانشجوی نسل تازه از دانش امروز قدمهای زیاد بزرگ و بلندی جلوتر است و باید برای رسیدن به آنها از علم جدیدتری برای او سخن او گفت.