گروه اندیشه: عبدالکریم سروش فیلسوف ایرانی، در آخرین مطلب خود در باره مطرح گوترش برای تشکیل صلح دائمی در غزه، و وتوی آمریکا و جواز این سرزمین برای تشکیل حمام خون در غزه توسط اسراییل ، پیش از ورود به او گفت و گو مهم خود با یاد «مظلومان فلسطین» ، «برائت و بیزاری و شرمندگی » خود را «از موضع حکومت آمریکا در روبه رو فلسطین » خبرداد.
به گزارش خبرآنلاین سروش در ادامه او گفت: «در حالی که همه اعضای شورای امنیت به دعوت آقای گوترش، که مرد با وجدان و با انصافی است، گردهم آمدند تا آتش بسی را تدارک ببینند، و جلوی آن فاجعه انسانی را که عین نسل کشی و خونریزی و آدمکشی است، بگیرند، و همه اعضا یا سر وجدان یا از سرخجالت یا از سر مصلحت سیاسی رای منفی یا ممتنع دادند، فقط حکومت آمریکا می بود که در این جا قد علم کرد و در روبه رو وجدان جهانیان ایستادو از آن مرد نامتعادل و قصاب حمایتکرد. و فتوا به دوام وجواز نسل کشی در فلسطین داد. حقیقتا جای شرمندگی است. جای گریستن است بر وجدان بشریت که تماشاگر این فاجعه هولناک انسانی است. و دم بر نمی آورد. یعنی دم بر می آورد، اما نمی تواند کاری بکند و از همه هولناک تر همین سیاست های قوت های بزرگ است که چطور اخلاق را پایمال مصالح سیاسی کرده اند، و وجدان شان نمی جنبد، خفته و بلکه مرده است.»
او در باره شعری که این روزها در باره فلسطین و مقاومت آن در برابر اسراییل سروده او گفت: «این روزها گرچه قلم نشاط کتابت ندارد اما باری به علت اندوه سنگینی که بر سینه سختی می آورد، بر قلم بر سطوری و اشعاری بر الگوی اشغار نیمایی جاری شد که اینک در مقدمه می خوانم تا حس خود را با شما در بین بگذارم و به آن فلسطینیان مظلوم هم مطلب بدهم که دل هایی هست، و دل های تعداد بسیاری هست که با آن ها ست. اگر چه دست خون ریزان اکنون گشاده است، اما گلوی همدلان را که نبسته اند، باید آن ها هم فریاد بکشند. این هم که می خوانم فریادی است از سر درد.»
ای فلسطین دلیر
برجوانانت، سوارانت سلام
بر دلیرانت و برخنجرگذارانت سلام
بر کفن های سپیدت، خاک خون آلود سرخت، شاخ زیتون های سبزت
جعد مشکین و سیاه دخترانت،
کودکانت، بر زمین و آسمانت صد سلام
خاک ها را میشکافم، از شفق دلخون تر است
لاله ها را می شمارم، از نفس افزون تر است
رنجهایت را چه گویم؟ کز شمار رنگ های نور، گوناگون ترست
ای هزاران روح پاک خفته در سرداب های رازناگ مرگ
مرغکان بال و پر بشکسته در ویرانه های خامش بی برگ
در سپید جامه هاتان خوش بخسبید ای یلان سرخ
پنجه هاتان سبز خواهد شد
و مسلسل هایتان تقدیر را عکس خواهد کرد
ای شهیدان نورتان تابیده بر طاق سپهر
نامتان بنوشته بر طومار اقلیم وجود
چشم تاریخ از عزاتان تا ابد نمناک خواهد می بود
باغ های سبز زیتون جاودان، غمناک خواهد می بود
عشق مجنون وار تا دامن گریبان چاک خواهد می بود
آفتاب خاوران با اشک های نور خاکتان را پاک و عطرآلود خواهد کرد
پنجه هاتان سبز خواهد شد ، سبز
۲۱۶۲۱۶