چهار دهه میگذرد اما تا این مدت وزیری به صندلی آموزشوپرورش تکیه نزده تا حقوق پایمالشده استانهای اصفهان، مازندران و خراسان رضوی حوالی اردوگاههای دانشآموزی شهید بهشتی، میرزا کوچک خان و شهید رجایی را ادا کند
چهار دهه میگذرد اما تا این مدت وزیری به صندلی آموزشوپرورش تکیه نزده تا حقوق پایمالشده استانهای اصفهان، مازندران و خراسان رضوی حوالی اردوگاههای دانشآموزی شهید بهشتی، میرزا کوچک خان و شهید رجایی را ادا کند که یقیناً شهید باهنر و کلکچال تهران هم به پایتخت تعلق دارند اما سختی حوزه ستادی به آنها سایه انداخته تا به نام استان و به کام دیگران باشند و هر چند زمان یکبار مدیری از ما بهتر بتواند از مزایای آن در بستر منفعت گیری از خانهسازمانی و حقالزحمه خارج از مرکز و آشپزخانه همیشه دایر و فضای مفرح داشته و در مواردی خاص پذیرای خانوادگیهای سفارشی باشند! اینجا او گفت و گو بر سر مطالبات مردم اصفهان بخصوص دانش آموزان در این چهار دهه قبل و همین امروز حوالی حقوق پایمالشده خود است و کاری به سه استان فرد دیگر ندارند که هرکدام متولی خود می باشند به این علت حوالی اردوگاه هشت هکتاری باغ ابریشم در انتهای شهری با همین نام قلم میزنیم که اغاز دهه ۴۰ با پیگیری بانیان پرورش آنزمان یعنی مرحومان رحمتالله نیروپور، عبدالله ورزنده و حیدر علی تاکی منطقهای از زمینهای خشک و لمیزرع را به وسعت هشت هکتار از خالصه های کشاورزی در ضلع شمالی شاه کوه اصفهان که امروز ایران کوه نامیده میبشود بهمنظور تشکیل فضایی فرحقسمت جهت دانش آموزان استان به نام اداره فرهنگ زمان که امروز آموزشوپرورش است برای برگزاری اردوهای پیشاهنگی پرورشبدنی و هلالاحمر تحویل داده شد که یقیناً فاقد آب و آبادانی می بود و سپس با پشتیبانی برزن یا همان شهرداری امروز اصفهان این زمین تسطیح و برای این که بتوانند از اعتبارات دیگر دستگاهها در بستر آموزش و پرورش منفعت گیری کنند طی صورتجلسه حاضر در اسناد این اردوگاه بین پیشاهنگی، امور تربیتی و شیر و خورشید سرخ تقسیم گردید تا در این بین سهم پیشاهنگی چهار هکتار و دو دستگاه دیگر هرکدام دو هکتار باشد؛ اما سه گروه نامبرده طی بیست سال اول بدون دقت به مقدار هر سهم تلاش را بر آباد کردن کل آن گذاشتند که مدیون ازخودگذشتگی مدیران سنواتی آموزشوپرورش استان می بود اما یک تصمیم برقآسا در مجلس شورای اسلامی سال ۱۳۶۰ که جهت انحلال پیشاهنگی زمان گردید علتشد تا در این شلوغ بازار وزارت آموزشوپرورش مصوبه مجلس را که حرف های می بود اردوگاه و اموال منقول و غیرمنقول آن به آموزشوپرورش هر محل انتقال مییابد را به حوزه ستادی و بهگفتن کشوری تحول دهند به این علت چهار هکتار مرغوب آن را تصرف و بقیه را برای آموزشوپرورش استان به حال خود رها کرند درحالیکه اسناد و مدارک حاضر دال بر مالکیت آموزشوپرورش اصفهان بهگفتن اردوگاه دانشآموزی بوده و هست ولی آن زمان هیچ صدای مطالبه گری در این عرصه به جایی نرسید و حتی یکی از کارمندان امور تربیتی آموزشوپرورش اصفهان بنام مرحوم کشتی آرا جلوی این عمل ایستاد ولی موفق نبوده است و یقیناً در ادامه تحرکاتی فرد دیگر هم تشکیل گردید اما متوقف شد تا مجموعهای که میتواند با یک اعتبار و بودجه توسط مالک آن در استان یعنی آموزشوپرورش با توانمندیهای بالا مدیریت بشود، نزدیک به چهل سال با دو مدیر و کادر موازی یعنی هزینههای مضاعف اداره بشود و برای مراجعان آن حکم دو آلمان شرقی و غربی را بعد از جنگ جهانی دوم اشکار نماید؛ چون تکه کشوری ضمن منفعت گیری از اعتبارات ملی ستادی، سری هم به خزانه سازمان برنامهوبودجه استان و بعضی اوقات اداره کل نوسازی مدارس این شهر میزند و بالطبع با شترمرغ بودن میتواند حالت بهتری داشته باشد ولی تکه استانی همچون آلمان شرقی فرسوده باقی بماند تا در کنار همسایه سرسبز خود، خشک و بیروح و غیر برخوردار باشد و اردوهای ورودی از دیگر نقاط سرزمین و استانی هم زیاد تر طالب اقامت در قسمت برخوردار آن باشند! معلوم نیست چرا هیچیک از وزیران و معاونان پرورشی این وزارتخانه طی چهل سال قبل به این صرافت نیفتادهاند تا حق را به حقدار برسانند و ناچار نباشند ردیف استخدامی هزینهدار برای کادر مضاعف اردوگاه کشوری در ستاد داشته باشند درحالیکه آموزشوپرورش استان هم ناچار است همین مخارج را برای قسمت استانی اردوگاه گردن بگیرد! قسمت کشوری با خوابگاههای تجهیزهمراه با سالنهای غذاخوری متعدد و امکاناتی برتر چون زمینها و سالنهای چندمنظوره ورزشی، استخر، بدنسازی و دفتر مرکزی که زیاد تر به یک اداره کل پررونق شباهت دارد همان کاری را انجام میدهد که در اردوگاه استان غیر برخوردار عمل میبشود و قسمت کشوری همه درآمدهای خود را بهحساب خزانه واریز میکند تا در روبه رو ضمن برگشت کل آن اعتباراتی نیز به آن افزوده بشود اما قسمت استانی درحالیکه شرعا و قانونا مالک کل این منطقه است باید تنها پذیرای اردوها از مناطق محروم استان باشد که نمی توانند هزینههای جنبی اردوگاه پررونق سرزمین را بپردازند! او گفت و گو حوالی آنچه در قسمتهای شترمرغی وزارت آموزشوپرورش میگذرد که نمونه آن خانه سازمانی برای مدیر پایتختنشین آن است زیاد بوده که میبشود حداقل متولی آن را از همین محل تعیین کرد که ما به همین کلام بسنده میکنیم تا وزیر تازه و معاونت پرورشی آن به جای دقت به مبحث پیشپاافتاده انحلالهای بیمورد و فرمایشی سری به واقعیات بزنند و بعد از گذشت چهار دهه، مدیریت و اداره یکی از مطالبات این استان یعنی اردوگاه کشوری شهید بهشتی را به آموزشوپرورش آن بسپارند تا یک شهر و دو نرخ نباشد!
ادامه دارد