حسین قره: پرداختن به همه سرفصلها مطرح شده از سوی محمد خزاعی در این گزارش نمیگنجد. مخصوصا قسمت دوم گفتگو که درمورد حالت خانه سینما در دوره مدیریت مرضیه برومند است و… ما فقط به برخی از موارد نقل شده میپردازیم.
همهی کمدی ابتذال نیست؛ اما کمدی روی پرده سطحی است
یکی از موارد مهم که علتجدل بین بخشی از اهالی سینما (از منتقدان تا سازندگان) با سازمان سینمایی شده، سینمای کمدی است. اگرچه در تیتر نوشته آمده است که کمدی ابتذال نیست اما در متن گفتگو خزاعی از چیزی دفاع میکند که آن را کمدی شریف میخواند، کمدی که میبشود آن را با خانواده دید و میافزاید: «در عین حال امروز میتوان مدعی می بود که خانوادهها میتوانند در سینما یک کمدی سالم تماشا کنند. این مسئله مهمی است. این که میگویید سینمای ایران در دنیا یک سینمای نجیب و با اخلاق است مسئله درستی است و ما هم تلاش کردیم جلوی آنهایی که میخواستند سینمای ایران را از این مسیر خارج کنند بگیریم.»
این نقطه اتفاقاً سرمنشأ افتراق است، سینما کمدی ایران نه امروز و نه سالهای قبل اینگونه که او روایت میکند نبوده است و نیست؛ یعنی تحول محسوسی در سینمای کمدی ایران تشکیل نشده. هیچکس نمیتواند ادعا کند که قواعد کمدی را از نو نوشته است و در دوره او همه کمدیها ناب شدهاند. در ساخت کمدی سخیف و مبتذل و کمدی فاخر همیشه مرز مشخصی وجود داشته است، کمدی فاخر ریشهاش به امروز برنمیگردد، ۲۵۰۰ سال پیش نمایشنامهنویسی همچون آریستوفان (که حتماً آقای خزاعی با دقت به سابقهاش باید او را بشناسد) در کمدیهای یونان موقعیتهای نابی را نوشت و از قضا یکی از دلایل قتل تراژیک فیلسوف بزرگ سقراط شد. هم چنان که شکسپیر، مولیر و بن جانسن و… هم کمدی فاخر نوشتند. تئاتر و سینمای کمدی امروز هم کم چهره ندارد از ساموئل بکت تا چاپلین و باستر کیتون و … قواعد کمدی فاخر اشکار و آشکار است، از کمدی سیاه تا کمدی که به گروتسک و ابزورد نزدیک میبشود و… همه در خانواده سینمای یا تئاتر کمدی فاخر قرار میگیرند، در سینما ایران هم فیلمهایی از جنس کمدی ابزورد چندین دفعه ساخته شد و اتفاقاً مخاطب به آن آثار هم اقبال نشان داده است، از جمله اجارهنشینهای مهرجویی و یا خواب سفید حمید جبلی و …
قضیه این است، آقایان فیلمهای دوره مدیریت خودشان را کمدی تمیز میدانند و بقیه دورهها را سطحی، در حالی که اولا فیلمهای کمدی سطحی که در دو دهه قبل در ایران ساخته شده همیشه پای یکی از رفقا و همفکران آقایان خزاعی و سهرابی در آن بوده و از قضا نقش بسزایی در تهیه و ساخت آن فیلمها داشتهاند، آقایان حسین فرحبخش تهیهکننده و محمدرضا شریفینیا بازیگر و … دیگر نمیتوان کتمان کرد که این تهیهکننده و آن بازیگر از نزدیکان فکری به جریان آقایان می باشند و برای آنها فیلمهای تراز هم ساخته و بازی کردهاند. دوما این که فیلمهای کمدی ساخته شده چه در دوره آقای خزاعی چه در دورههای قبل چنان ارجحیت و رجحانی به هم ندارند. همه از یک سطح اندیشه برخوردارند و در جایی به هم پیوند میخورند، و آن این که لحظاتی از زندگی هر آدمی است را با سطحیترین اتفاقات و دیالوگها پر میکنند. اکنون با دو تا فحش زیاد تر یا کمتر، وگرنه مبنا یکی است. مسئله این است که آقایان میخواهند برای دوره خودشان برای این نوع کمدی امتیاز قائل شوند درحالیکه در اصل ماجرا تفاوتی نیست.
فروش بالای کمدی را بدون تحلیل به مردم و سینماگران میفروشید؟
مسئله دیگر که رئیس سازمان سینمایی به آن اشاره میکند فروش خوب این فیلمها در این دوره است. این فروش دلایل بسیاری دارد، از جمله دلایل جامعهشناختی، چراکه جامعه ایرانی در دوره کرونا و سپس از آن زخمهایی را چشیده که جایی برای درمان اجتماعی نیافته است. احتمالا برای خلاصی از آن سختی به این سینمای کمدی که اتفاقاتش در سطح میگذرد، نیاز دارد. قطعاً دلایل فرد دیگر وجود دارد که نیاز است تا تعدادی از جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی درمورد آن او گفت و گو کنند.
این که تهیهکننده سینما که امروز بر صندلی سازمان سینمایی تکیه زده فرق بین کمدی فاخر و عمیق و کمدی مبتذل را نداند و بر پایه فروش این نوع و ژانر کمدی برای کل سینما و فروش آن و پیروزی سینما و نجاتش از ورشکستی نسخه به پیچد، شگفت است. شگفتتر آنکه همین آمارها را به مقامات بالادست هم اراعه کند که سینما ایران به فروش هزارمیلیارد تومانی نزدیک است و این یک رکورد در تاریخ سینما است و به این علت حال سینمای ایران خوب است و مردم همه راضی می باشند و در سالنهای سینما با فیلمهای فاخر اوقات میگذرانند. اگرچه ظاهر ماجرا درست است و در عدد و رقم چیز خلافی نیست؛ اما جان سینما ایران این نبوده و نیست. با این فروش نمیتوانیم نتیجه بگیریم که سینما ایران در روزهای خوش و نقطه اوج خود است.
تنوع ژانر میفروشد اگر صاحبانش بسازند
خزاعی در این گفتگو و در پاراگرافی بعدتر میگوید: «به این مسئله دقت داشته باشید که همین امروز در عرصه پروانه ساخت، سهم فیلمهای کمدی تنها ۱۳ درصد از کل پروانه ساختهای صادر شده است. اگر ناظر هیاهویی در این عرصه هستیم، به علت زیاد تر دیده شدن فیلمهای کمدی است. همین الآنکه ۱۲ فیلم در حال اکران در سینماهاست، تنها ۳ فیلم تم کمدی دارند.»
و سپس اضافه میکند که همه ژانرها روی پرده می باشند و پافشاری میکند مشکل منتقدانش این است که نمیبینند و نمیشنوند: «در کنار آنها فیلمهای اجتماعی، فیلمهای کودک و حتی فیلم دفاع مقدس و تاریخ انقلاب داریم. ما مشکل ژانر در سینما نداریم، این تنوع وجود دارد، اما مشکل نگاه، ندیدن و نشنیدن در سینما داریم.»
اولاً این که دفاع مقدس و تاریخ انقلاب ژانر سینمایی نیستند، از اینکه بگذریم کودک و اجتماعی هم روی پرده است، اما سهمی از فروش ندارند، مسئله منتقدان این است که اگر دست آقایان روی نبض جامعه می بود و اجازه میدادند -با دقت به تشنگی جامعه ایران نسبت با بازشناسی خود-، آثار اجتماعی را فیلمسازان کار بلد این ژانر بسازند و با حذف و سانسور فیلمهایشان را تکهتکه نکنند، ژانر اجتماعی همچون دههها پیش سهم مساعد از مخاطب را داشت. این قضیه افتخار نیست که فیلمهای کیانوش عیاری را آنقدر حذف و سانسور و توقیف کنید که او از هموغم خود بگذرد و فیلم کمدی بسازد.
قضیه این است آقایان به تنوع ژانر اجازه اکران و ساخت خواهند داد اما به تنوع فکر و اندیشه نه. هنگامی هنرمندان با نگرشهای متفاوت اجازه ظهور و ابراز نداشته باشند از هر ژانری که فیلم ساخته بشود یکی هم اقبال عام اشکار نمیکند. مخاطب حاضر است کمدی سطحی ببیند اما سخن قراردادی و قالبی را نشنود.
سیاستگذاری؛ یا حذف به بهانه زندگی سالم
محمد خزاعی بهدرستی میگوید که هنگامی سینمای ایران را تحویل گرفته، سه قضیه مهم گریبانش را گرفته بودند، یک، تعطیلی سینماها به علت بیماری فراگیر کرونا، دو و بهتبع آن ورشکستی قسمت بزرگی از بدنه سینما (تولیدکنندگان و سینماداران) و سه ۲۰۰ فیلم مانده پشت نوبت اکران، با آنکه ظرفیت پخش و توزیع سینما نهایتاً ۷۰ فیلم در سال است و… این تنها قضیه محمد خزاعی نبوده بلکه قضیهای جهانی است. سینمای هالیوود در ۲۰۲۳ با وجود کارگردانان شهیر موفق نشد به فروش ۲۰۱۹ نزدیک بشود و ۱۰ میلیارد دلار کمتر فروش داشته است. با این که هالیوود دو بحران اعتصاب بازیگران و نویسندگان را هم داشت؛ اما راهحل سینماهای جهان برگشت همه است، همه سازندگان با همه توان و بضاعت به میدان آمدند. در ایران انصافاً شرایط برای وجود همه فیلمسازان -برای برگشت سینما به روزگار اوج- فراهم شد. این مهم فراهم نشده است چرا که مدیریت سینما فیلترها و سدهایی گذاشته است که گذشتن از آنها سخت و گاه نشدنی است، برای مثالً محمد خزاعی میگوید: «متاسفانه در قبل در برخی از آثار پلتفرمها و سینما ناظر انحرافات شدیدی در سبک زندگی ایرانی اسلامی و ترویج مدل زندگی غربی بودیم. آثاری که به شدت در بین خانوادههای دینی و مذهبی جامعه و خانوادههای علاقهمند به زندگی سالم، عکس العملهای منفی در پی داشته است. معتقدم آن سبک آثار، تاثیرات مخرب در خانوادهها و جامعه دارد و به «از هم گسستگی خانواده، هنجارشکنی و اباحهگری» دامن میزند.» این نظر ابهامآمیز که خزاعی زیاد مطول درمورد آن سخن بگویید کرده است، آنقدر گستره بزرگی دارد که با هر یک از واژگانش میتوان هرکسی را از دایره فیلمسازی بیرون کرد. ترویج مدل زندگی غربی آخر چه تعریفی دارد و چطور میبشود فهمید این فیلمساز در حال نقد این نوع زندگی است یا ترویج آن.
خزاعی جمله بالا را اینگونه ادامه داده و کامل میکند که: «در رویکردهای ما هرگونه آثاری که در حوزه سینما، سبک زندگی ایرانی و اسلامی را تخریب و یا کانون خانوادهها و جایگاه پدر و مادرها را خدشهدار کند و به قبحزدایی از مواد مخدر، سیگار، مشروبات الکلی، روابط نامشروع و مسائل مبتذل بپردازد، جایی ندارند.»
واقعاً در کدام تاثییر خوردن مشروبات الکلی مباح بوده و فردی که آن را مصرف کرده عاقبتبهخیر شده و زندگی خوب و خوشی داشته است. تقریباً در همه جهان روابط نامشروع، مصرف مشروبات الکلی و… بهگفتن چالش نقل میبشود که زندگی را دچار بحران میکند و درام از این بحران اغاز میبشود، ایناین چنین قصهای الزاماً به معنی این نیست که «بهبه! این آدم دائم خمر، سیگاریِ معتاد و خائن به همهکس و کار او چه شخصیت خوبی است و چه زندگی سعادتمندی دارد.»
اینها و مواردی ازایندست زیاد تر سد و فیلتر برای حذف بخشی از بدنه سینما و سینمای روشنفکری است و تعطیلی ژانری که آقایان نمیپسندند.
بعلاوه این که سینما ماموریت ساختن جامعه را ندارد، چه فردی مطابق کدام قانون، از سینما خواسته است که جامعه اسلامی تراز را بسازد. آنهمه نهاد باآنهمه بودجه کلان که ماموریت دارند را رها کردهاید و آینه را میشکنید که چرا جامعه را در تعداد بسیاری از اوقات آنطور نشان میدهید که هست.
ماموریت شما سیاستگذاری عادلانه برای وجود همه هنرمندان است. یقیناً که حدودی و ثغوری معلوم و اشکار وجود دارد و آن را باید خرد جمعی و در اجماع اجتماعی اشکار کرد، نه هر دولتی که بر سرکار میآید همه سیاستها از زیر تا بالا عوض بشود و هنرمند تا این مدت با قوانین قبلی تراز نشده باید با قوانین تازه دستوپنجه نرم کند.
محمد خزاعی در سینما و پیمان جبلی و وحید جلیلی در تلویزیون اصل را بر حذف گذاشتهاند تا نیروهای تازهنفسشان از راه برسند. زمانهای تاریخی از دست میرود و آقایان سرگردان میچرخند و هرروز چیزی را بهانه میکنند. به قول علی حاتمی در فیلم کمالالملک «مدرسه هنر مزرعه بلال نیست آقا، که هر سال محصول بهتری داشته باشد. در کواکب آسمان هم یکی میبشود ستاره رخشان، الباقی همه سوسو میزنند.» امسال در دریغی زیاد بزرگ داریوش مهرجویی را از دست دادیم آنهم با آن فاجعه، مگر چند هنرمند ازایندست داریم که آینه تاریخ و روزگارمان بودند که زمان ساختن را از آنان می گیرید.
شما میتوانید به دوستان و همفکرانتان امکان بدهید، همان گونه که آقای جبلی در تلویزیون داده است- به همه افرادی که بقول شما میخواهند سبک زندگی ایرانی و اسلامی را بسازند، هیچ مشکلی نیست، اما نمیتوانید زمان نقد هر چیزی از جمله آنچه شما و همفکرانتان به آن میاندیشید را از جامعه و هنرمندان بگیرید.
عاقبت سینمای اسلامی، اقتصاد اسلامی است
سینما به سینمای اسلامی و غیر اسلامی تقسیم نمیبشود، هم چنان که حالت اقتصاد اسلامی و علم اسلامی تقسیم نشد. سینما سینما است و هر هنرمندی حق دارد اثرش را بسازد. یادتان باشد روز اتفاق را بهرام بیضایی نوشت، نه بهاجبار و نه از روی هراس و نه به طمع پول و… که شان و جایگاه هنریاش بالاتر از این سخنها بوده و هست. او آن را با عشقی که به تعزیه و آیینهای ایرانی داشت نوشت، هم چنان که مجلس ضربت زدن را روایت کرد. با دستورالعمل با امکانات گسترده فردی هنرمند نمیبشود، تاریخ هنر و تاریخ سینما در همه جهان پر است از فیلمهایی که بهزور جایزه گرفتند با زد و بند و سیاستبازی دورهای را ساختند یا پرفروش شدند، اما غربال تاریخ همه را بیرون ریخت و آنچه درست می بود، باقی ماند.
۵۷۵۷