پارادایم فراموش شده جامعه معماری ایران در عصر حاضر » اصفهان امروز آنلاین

پارادایم فراموش شده جامعه معماری ایران در عصر حاضر » اصفهانیا


به نظر می‌رسد، مؤلفه‌هایی در پارادایم‌های معماری ایران توسط جامعه معماری عصر حاضر به‌نوعی به فراموشی سپرده‌شده است که نیاز است این پارادایم‌ها را در جامعه معماری ایران پررنگ‌تر کرد ازاین‌رو اصفهان امروز در او مباحثه با مهدی حجت، معمار و با رئیس ایکوموس ایران به بازدید این مقوله پرداخته است

بر پایه ماهیت چندرشته‌ای«حفاظت معماری» که در منشورهای  تازه بین‌المللی، بدان پافشاری شده،نقش‌آفرینی مطلوب معمار به گفتن یکی از تخصص‌های شراکتکننده در این حرفه، در پیروزی عمل های حفاظت معماری مؤثر است. اما به جستوجو رویارویی ایران با مفاهیم حفاظت علمی، کارکرد معمار در این حرفه، نسبت به کارکرد این تخصص در آفرینش‌های معماری، دچار ضعف نسبی شد که به نظر می‌رسد، مؤلفه‌هایی در پارادایم‌های معماری ایران  توسط جامعه معماری عصر حاضر به‌نوعی به فراموشی سپرده‌شده است که نیاز است این پارادایم‌ها را در جامعه معماری ایران پررنگ‌تر کرد ازاین‌رو اصفهان امروز در او مباحثه با مهدی حجت، معمار و با رئیس ایکوموس ایران به بازدید این مقوله پرداخته است، که مشروح آن را در ذیل ازنظر می‌گذرانید.

 

آشنایی هر چه زیاد تر با مهدی حجت

مهدی حجت (زاده شانزدهم اسفند ۱۳۲۸)، معمار ایرانی، استاد دانشگاه و از مدیران ارشد و بنیان‌گذاران سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری و معاون قبل شهرسازی و معماری شهرداری تهران بوده‌است.

او کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه تهران و دکترای حفاظت از بناهای تاریخی از دانشگاه «یورک انگلستان» دارد. ازجمله اسبق اجرایی حجت، می‌توان به جانشینی وزیر در سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران، عضو شورای مشورتی کمیته ملی یونسکو، رئیس سازمان میراث‌فرهنگی سرزمین و جانشین وزیر فرهنگ در شورای عالی معماری و شهرسازی اشاره کرد.

معماری ایرانی در قبل دارای چه پارادایم های فرهنگی و هنری بوده که تا این مدت سپس از گذشت بیشتر از دهه‌های گوناگون از آن به گفتن معماری ارزنده یاد می‌برند؟

این نوشته دو صورت دارد؛ هنگامی یک تاثییر معماری به همه آنچه درست است جواب می‌دهد جهت افتخار می‌بشود، به‌طور مثال تعداد بسیاری از خانه‌ها در اصفهان وجود دارد که جهت افتخار معماری جهان است چون هنگامی دقت می‌کنید هر چیزی را اعم از تناسبات و مصالح، رنگ‌ها یا روابط بین فضاها سر جای خودش قرارگرفته و ساختمان نه در خودش فرورفته و نه خودش را عریان کرده که فخرفروشی کند، بعد هنگامی هیچ‌کدام از این افراط‌وتفریط‌ها نشده این کار درست است و مایه افتخار؛ اما مثالهایی هم درگذشته می‌توانیم داشته باشیم که یا برای فخرفروشی یک آدم صاحب‌منصب ایجادشده که گرچه متعلق به قبل است اما مایه افتخار نیست.

یقیناً نباید غافل شد که گاه معماری می‌تواند جنبه‌های بیانی هم داشته باشد. ما از معماری که پاسخگوی نیاز مصرف‌کننده است، تا معماری که زیاد آرام نزدیک به مجسمه می‌بشود در سرزمین داریم؛ باز به‌گفتن نمونه، معماری وسط میدان آزادی تهران به‌طور تقریبی یک مجسمه است چون صورت بیرونی آن زیاد تر از کارکرد درونی آن موردتوجه بوده است. یا برج ایفل یا بنای سرباز گمنام در پاریس همه دارای جنبه بیانی یا مونومانتال می باشند. یعنی فردی که میدان آزادی را طراحی کرده کارکرد آن بنا را در تظاهر بیرونی آن دیده و درواقع یک مجسمه درست کرده است که یقیناً از فضاهای داخلی آن‌هم منفعت گیری می‌بشود و آن را نمی‌بشود با معماری یک‌خانه یا ورزشگاه نادرست کرد. بعد معماری این ظرفیت را دارد و از اول هم معمار می‌داند، اگر برای طرحی که جنبه‌های بیانی در آن باشد او را دعوت کردند، باید چه کند.

آخرین و جدیدترین اخبار سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، کارگری ، ورزشی، حوادث و سلامتی ، استان اصفهان و ایران را در وب سایت اصفهانیا دنبال کنید

عالی‌قاپوی اصفهان، برای این که می‌خواهد آن سلطنت، قوت و نشستن کنار میدان را گفتن کند، به‌طور طبیعی یک متری داخل میدان می‌آید؛ درحالی‌که دو مسجد و بازار نسبت به ضلع میدان عقب‌نشینی دارد، چون می‌خواسته خودش را در میدان نقل کرده و با قرار دادن این چنین ایوانی باشکوه با آن ستون‌ها بگوید فردی که پادشاه مملکت است این چنین جایی می‌نشیند و به اوضاع می‌نگرد، لذا بخشی از کارکرد آن کاخ سلطنتی بیانی است که باید انجام می‌شده است؛ یقیناً درجاهایی به‌خاطر شغل یا قوت، فرد خانه‌اش را به‌صورت افراطی تزئین کرده و از برخی جهات غلو نموده که در حاشیه‌های معماری قرار می‌گیرد.

ادامه مطلب
در باره انتخابات نامه به رهبر انقلاب ننوشته ام / نامه انتشار شده در شبکه های اجتماعی جعلی است » اصفهانیا

 

معماری معاصر یا همان معماری دوره گذار دارای چه ویژگی‌های نسبت به معماری سنتی ایرانی است و علت این که تعریف‌های بسیاری از این نوع معماری می‌بشود، چیست؟

دوره گذر را به اشکال گوناگون و بسیاری می‌بشود تعریف کرد؛ یقین هستم افراد و متخصصان گوناگون حوزه معماری و شهرسازی، در تعریف این که ما می‌خواهیم از چه گذر کنیم و به چه چیزی برسیم، تعاریف مختلفی دارند.

درواقع، گذر یعنی پشت سر گذاشتن امری و رسیدن به امر دوم؛ این که ابتدا فکر کنیم در چه شرایطی هستیم و باید به چه شرایطی برسیم و از چه موقعیتی گذر کنیم تا به آن صورت تازه برسیم. لذا تعاریف و تصاویر مختلفی در اذهان از گذر وجود دارد، به‌طورمثال برخی‌ها امکان پذیر فکر کنند معماری ما زیاد عقب‌افتاده، ضعیف و نامتناسب است و اگر همانند معماری به‌کلمه بین‌المللی یا آنچه در مغرب‌زمین وجود دارد بشود یا به تعبیر بزرگان تشبه به غیر اشکار کنیم، رستگار می‌شویم.

برخی‌ها برعکس این فکر می‌کنند و اعتقاد دارند در طول ۱۵۰ سال قبل معماری اصیل خود را ازدست‌داده‌ایم و دچار یک امر تقلیدی نامناسب برای سرزمین شده‌ایم، به این علت باید برگشت به خویش داشته باشیم و بتوانیم مجدد قیمت‌هایی را که طی هزاران سال در حوزه معماری داشته‌ایم احیا کنیم. یقیناً صورت‌های متعدد فرد دیگر هم حوالی این نوشته وجود دارد، اما به نظر بنده راه برون‌رفت از این قضیه و فهمیدن این که از چه باید روی‌گردان باشیم و به چه روی‌آوریم دقت دقیق به مسئولیت و ماموریت معمار است که همیشه از آن در حوزه معماری سخن بگویید کرده‌ام.

1706922145 656 پارادایم فراموش شده جامعه معماری ایران در عصر حاضر 

علت این که تعدد آرا در حوزه معماری سرزمین از دوره گذار پدید آمد چیست؟ وآیا این اتفاق یک صدمه نیست؟

این نوشته دلایل بسیاری دارد. تغییراتی که در تمایلات معماران، کارفرمایان و مصرف‌کنندگان ایجادشده است و این چنین تغییراتی که در سبک زندگی مردم و قوانین و مقررات معماری و شهرسازی اعمال‌شده است از علل این اتفاق است. این تغییرات و بیشتر از این‌همه و همه فکر این که کجا هستیم و باید به کجا برویم را در اذهان دگرگون ساخته. معماری که می‌خواهد با تکیه به اشکال معماری قبل، خود را شریک افتخارات آن کند، نمی‌تواند با معماری که خود را از قافله جهانی عقب می‌پندارد و می‌خواهد با پیروی صرف از داشته‌های آن‌ها به موقعیتی برسد، تعریف واحدی از گذر داشته باشد. کارفرمایی که با بیشترین اندوخته‌گذاری عمر خود می‌خواهد به بنایی درخور زندگی آسوده دست یابد، با کارفرمایی که تنها به فکر سود زیاد تر یا فخرفروشی و چشم‌وهم‌چشمی با دیگران است نگاه واحدی به نوع معماری که به آن نیازمندیم ندارد. امکانات تازه تکنولوژیک و مواد مصالح و نحوه به‌کارگیری و منفعت گیری از آن‌ها جهت تفاوت در رویکرد نسبت به تاثییر معماری می‌گردد.

کارفرمایی می‌گوید چرا بالکن در ساختمان تعبیه کردید؟ درحالی‌که آن را نمی‌توان فروخت، من می‌خواهم همه سطح زیربنای ملکم را بفروشم؛ و یا امکان پذیر معماری بگوید برای این که بگویند معمار زیاد ماهر و هنرمند بزرگی است یک لابی آن‌چنانی در ساختمان درست می‌کنم با ارتفاع و مبلمان درحالی‌که همه میدانیم کمتر از آن منفعت گیری واقعی می‌بشود؛ یا یک ورودی با ستون‌های کلفت و پله‌های عریض درست می‌کند تا خودش را به رخ دیگران بکشد. متأسفانه در جامعه امروز ما تعدادی از افراد می باشند که پُزدادن، فخرفروشی و چشم‌وهم‌چشمی کردن برایشان مهم‌تر از آسایش است، یعنی حاضر می باشند آسایش و اسایش خود را از دست بدهند اما چشم اطرافیانشان را کور کنند؛ به این علت می‌گویند ساختمان من را طوری درست کن که هرفردی به آن نگاه کند فکر کند داخل کاخ شده است. برای همین می‌بینید ساختمان‌هایی وجود دارد که بیشترین مقدار خرج روی نمای آن می‌بشود چون می‌خواهد خودنمایی کند. این هم برای تغییری است که در اخلاق جامعه اتفاق افتاده است.

ادامه مطلب
شبکه مستند میزبان «داستان‌های فوتبال٣» شد/ قصه بزرگترین دوقطبی‌های فوتبال جهان

دسته فرد دیگر هم فقط به‌دوراز معماری خارجی و خارجی پسند می باشند و هر چیزی که آن‌سوی دنیا تشکیل می‌بشود، بدون این که فکر کنند که آن‌جا با اینجا چه ربطی دارد، می‌خواهند در اینجا نیز همان را اجرایی کنند. درحالی‌که همه عرصه‌های مربوط به معماری اعم از؛ آدم‌ها، خواست‌ها و نیازهای ایشان، تکنولوژی در آن سرزمین، مواد اولیه، مصالح و قوانین حاکم بر فضای زندگی مردم متفاوت است. فکر می‌کنند اگر خارجی شد، زیاد مدرن، به‌روز و پیشرفته است. این گروه از معماران در هر شهری کار کنند، برایشان فرقی ندارد چون این مدل ساختمان در ذهنشان است. درحالی‌که امروز دیگر برای همه اشکار‌شده که معماری امری است که با تحول اقلیم تفاوت اشکار می‌کند. به‌طور مثال در یزد که باد گرم وتوام با شن داریم حیاط‌هایمان دارای گودال باغچه است، ولی در اصفهان کمتر گودال باغچه‌داریم چون اصفهان شرایط یزد را ندارد.

هنگامی به دزفول و اهواز می‌رویم حیاط زیاد فراخ و باز است چون آن شهرها شرجی می باشند و احتیاج به وزش باد دارد تا کوران تشکیل کند؛ به این علت همان حیاطی که در یزد خودش را جمع می‌کند و در زمین فرو می‌رود تا بیشترین مقدار سایه و آسودگی را تشکیل کند، در اصفهان مقداری خودش را باز می‌کند و در خوزستان زیاد باز می‌بشود و در گرگان به طبقه دوم می‌آید. بعد به این موارد باید دقت کرد که هر یک از عناصر معماری هنگامی به منطقه متغیری می‌روال تحول اشکار می‌کنند. درست همانند جانوران و گیاهان که با تحول اقلیم تفاوت‌هایی در شکل و محصول خود می‌یابند. این‌یک قاعده طبیعی است، بعد چطور امکان پذیر ظرف زندگی انسان هنگامی از جایی به‌جایی سفر می‌کند تفاوت نکند؟

اگر شما با مردم بوشهر که هرروز زمان خروج از منزل با یک آسمان آبی و دریای بزرگ نیلگون روبه رو می باشند سخن بگویید کنید یا با مردم یزد در حاشیه کویر، فهمید می‌شوید که چه تفاوت‌های ناپیدایی باهم دارند. اگر بچه‌ای در یزد درب کلاس را باز کند و بگوید فردا باران می‌آید، یا این که در رشت فردی این سخن را بزند، این دو جمله یک معنی و برداشت را دارد؟ به این علت باید معماران به این نوشته دقت داشته باشند که معماری متعلق به مکان به معنی محیط زندگی از یکسو و خصوصیات انسان پرورش‌یافته در آن محیط از نظر دیگر است. یقیناً درست است در اولیه‌ها مشترک می باشند، اما در جزئیات و لطایف زندگی که معماری به آن‌ها مربوط است، مشترک نیستند.

به این علت می باشند افرادی که در معماری به خارجی‌ها نگاه می‌کنند و کار را بدون دقت به این که تاثییر آن روی مردم ایران چیست، در کجا طراحی می‌کنند، چه شکلی از زندگی در آنجا حاکم است و باید یک بنای معقول را تشکیل کنند، بنایی را طراحی می‌کنند. عده فرد دیگر هم‌فکر می‌کنند اگر معماری‌شان همانند دوره قاجار و صفویه باشد برنده شده‌اند چون به اصول خودمان برگشته‌اند.

ادامه مطلب
خوشحالی شاملو و غلامحسین ساعدی از آخر اعتصاب مطبوعات در دی ۵۷

این هم نادرست است چون انسانی که امروز زندگی می‌کند انسان زمان قاجار و صفوی نیست و آن زمان برای خودش ویژگی‌ها و شرایطی داشته و امروز هم خصوصیت‌هایی دارد، بعد در اصول اولیه و این که ایرانی هستیم مشترک هستیم و پشتوانه قوی معماری داریم، اما امروز در ابتدای قرن بیست‌ویک زندگی می‌کنیم و نیازهای امروز را باید فهمید؛ همانند‌ این که بفهمیم اصفهان کجاست و مهم‌تر از آن این‌که اصفهانی کیست؟ این ابتدا به نظر ساده می‌رسد اما باید دقت داشت که معماری هم به‌گفتن مظهر فرهنگ همانند شعر و موسیقی هر فرهنگی با ظرایف و لطایف جسم و جان مردم سروکار دارد و مردم هر منطقه‌ای دارای خصوصیات فرهنگی خاص خود می باشند. این نوشته تا حدی جدی است که می‌توان او گفت به‌گفتن‌مثال اصفهانی حتی همانند کاشانی نیست، به‌طریق‌اولی او دزفولی و آذربایجانی هم نیست. به این علت فردی که عمیقاً این فرق را می‌فهمد قادر است بفهمد شکلی از زندگی که در هرکجا تشکیل می‌کند باید چطور باشد.

در سخن بگویید‌هایتان به قوانین وزارت راه و شهرسازی و تأثیر آن بر روی معماری ایرانی اشاره کردید، اگر بخواهیم این نوشته را کامل‌تر موردبررسی قرار دهیم این نوع قوانین چه تأثیری بر روی معماری ایرانی گذاشته است؟

 

قوانین وزارت راه و شهرسازی تأثیر بسیاری داشته است. به حرف های یکی از بزرگان معماری جهان معماری محصول تعامل نیروهای بیرونی و نیروهای درونی حاکم براثر است. قوانین وزارت راه و شهرسازی نیروهای بیرونی حاکم بر هر تاثییر معماری است. این ضوابط راه و شهرسازی است که تعیین می‌کند شما در چه قسمت از زمین بسازید، چه تراکمی را مراعات کنید، چه استانداردهایی را در فضاها، دسترسی‌ها حتی تأسیسات و نظایر آن مراعات نمائید که نقش زیاد مهمی در شکل گرفتن یک معماری و یقیناً شهرسازی خوب دارد. تعداد بسیاری اوقات این ضوابط به کمیت و کیفیت فضاهای داخلی و یقیناً نمای ساختمان نیز تسری اشکار می‌کند. هرچه این قوانین پخته‌تر و کارآمدتر باشد طبیعی است نتیجه مطلوب‌تری حاصل خواهد شد. درزمانی قاعده ۴۰ درصد و ۶۰ درصد بر معماری و شهرسازی ما حاکم شد. خوب یا بد، از آن به سپس تحول اساسی در معماری و شهرسازی ما به وجود آمد. باید تلاش کرد که قوانین حاکم در این حوزه نیز با دقت به مقتضیات فرهنگ خودی و دقت به شرایط امروز زندگی مردم سامان یابد.

حال با تأثیر قوانین وزارت راه و شهرسازی بر روی معماری ایرانی، رسالت و ماموریت معماران در این راستا چیست؟

هر علمی دارای موضوعی است و نوشته علم معماری هم‌شکل دادن به زندگی انسان به‌وسیله تنظیم شکل ساختمان است؛ به این علت ماموریت معماران این است که نسبت به شکل مطلوب زندگی انسان دقت داشته باشند و توسط ساختمانی که می‌سازند آن شکل از زنگی را که مناسب می‌دانند به وجود بیاورند.

هر فردی با معماری آشنا باشد و بخواهد منطقی به قضیه معماری فکر کند، می‌تواند این سخن را بپذیرد که نوشته علم معماری شکل ساختمان نیست، بلکه شکل زندگی انسان است که به‌وسیله شکل ساختمان به وجود می‌آید و تحقق اشکار می‌کند چون روشن است که هر معماری به‌وسیله بنایی که تشکیل می‌کند و تا وقتی که آن بنا پابرجاست، به‌وسیله خصوصیات آن ساختمان به مصرف‌کنندگان خود دستور می‌دهد که چه حرکت و چه حالاتی داشته باشند.

نحوه قرارگیری هریک از فضاها، ریتم آن‌ها، رنگ، تناسبات و نور در آن فضاها است که به منفعت گیری‌کننده می‌گوید که چه حرکت و احساسی در فضا داشته باشد. آیا معماری هست که منکر تأثیر فضا بر حرکت و حالات انسان باشد؟ یقیناً به‌اندازه‌ای که ظرف می‌تواند در مظروف خود مؤثر باشد. به این علت با یک استدلال زیاد ساده می‌بشود فهمید که مقصد نهایی معمار که شکل ساختمان را تشکیل می‌کند، درواقع تشکیل شکل زندگی است که به‌وسیله شکل ساختمان تشکیل می‌بشود. به‌طور مثال معمار می‌خواهد مردم در این مکان حس خلوت و اسایش داشته باشند؛ به این علت این ابعاد، تناسبات و رنگ و ریتم را در فضا به نحوی انتخاب می‌کند که این حس تشکیل بشود. لذا هر فردی که قدری با قضیه معماری آشنایی داشته باشد، بلافاصله صحیح بودن این نوشته را تصدیق می‌کند.

ادامه مطلب
صفحه نخست روزنامه‌های امروز اصفهان سه شنبه 10 بهمن1402 » اصفهانیا

درواقع اگر این نوشته را فهمیدن و قبول کردیم، آن‌زمان می‌توان به گذر فرد دیگر در معماری امروز دست‌یافت. گذر از دقت کردن، و همه‌چیز را خلاصه کردن و دل‌باختن به چگونگی شکل ساختمان که امروزه زیاد مرسوم است، به دقت به این که با مطرح یک ساختمان ما چه پیشنهادی برای زندگی بهتر به منفعت‌بردار اراعه می‌کنیم. معمار باید مسئولیت سنگین شکل دادن به زندگی مردم را در مقیاس خرد و کلان بپذیرد. در این صورت است که ما از دقت صرف به جنبه‌های بصری معماری گذر کرده به ماموریت مهم معماری گرایش خواهیم یافت. باید اذعان کرد که با این تعریف از گذر هنر گران‌قدر معماری را از یک سرگرمی بصری دور ساخته و معمار را نیازمند شناخت عرصه‌های گوناگونی از قبیل: خواست‌ها و نیازهای انسان، فرهنگ جاری در محل قرارگیری تاثییر، مواد و مصالح و تکنولوژی حاضر و تعداد بسیاری دیگر از عرصه‌ها می‌نماید که نمایانگر پیچیدگی‌های عمل معمارانه است.

چطور امکان پذیر معمار بدون فهمیدن خواست‌ها و نیازهای انسان مخاطب خود و شناخت ظرفیت‌های محیطی تاثییر خود فقط کاری را که دلش می‌خواهد انجام دهد و بگوید این تاثییر هنری من است و می‌خواهم این شکلی باشد؟ در حقیقت مراجعه‌کننده به معمار حکم بیماری را دارد که به پزشک مراجعه کرده و مایل است که او راهی برای از بین بردن نیاز او نظر کند نه این که پزشک بگوید من خودم فلان دارو را دوست دارم و آن را برای شما می‌نویسم!

با این تعاریف که از رسالت‌های معماران در عصر حاضر کردید، با اهمیت ترین چالشی که ما در حوزه معماری سرزمین با آن روبه رو هستیم، چیست؟

چندین دفعه این نوشته را گفتن کرده‌ام که مشکل و یا چالش اساسی ما نبوده است آشنایی مردم با حقوق معمارانه خود است. مردم از حقوق مادی و معنوی بی‌شماری برخوردارند. یقیناً تعداد بسیاری اوقات می باشند جوامعی که آگاهی ملزوم نسبت به برخی از حقوق طبیعی خود ندارند. به‌گفتن‌مثال وقتی در آمریکا سیاهان می‌پنداشتند که در حقیقت از حقوق کمتری نسبت به سفیدپوستان برخوردارند تا این که افرادی اشکار شدند و ایشان را نسبت به حقوقشان آگاه کردند. انسان‌همان‌طورکه دارای حق آزادی یا منفعت گیری از آب‌وهوای سالم است دارای حق منفعت گیری از مکانی آسوده و آرام برای زندگی است. این حقی است که همه عوامل مؤثر در تشکیل معماری و شهر در فراهم آن مسئول می باشند اما تا هنگامی‌که از طرف مردم مطالبه‌ای در این جهت صورت نگیرد طبیعی عمل در جهت فراهم آن‌هم به‌صورت جدی تحقق نخواهد یافت.

چطور مردم اصفهان نسبت به آب زاینده‌رود یا آلودگی هوا انعکاس نشان خواهند داد اما درمورد معماری شهرشان وجود جدی ندارند؟ مردم باید بدانند که از حقوق مسلم ایشان است که از تولیدکنندگان بناها بخواهند بنایی مستحکم در روبه رو بلایای طبیعی، فراهم‌کننده مطلوب‌ترین روابط انسانی، با مراعات همه جهات اقتصادی، مشابه با شئون فرهنگی و اجتماعی را برای ایشان تشکیل کنند. این خواست اجتماعی جهت می‌گردد که طراح، سازنده، قانون‌گذار و دیگر عوامل مؤثر در این کار به‌راستی و در عمل پاسخگوی عمل های خود باشند، و معماری محل جولان هوسرانی‌ها، سودجویی‌ها و سهل‌انگاری‌هایی بیشتر از این نباشد.

برای روشن شدن این که آنچه مطرح می‌کنم ایده‌آل‌پردازی و دور از دسترس نیست، از مثالی منفعت گیری می‌کنم؛ اگر یک نفر در یک روستا نیازمند تزریق آمپول باشد، فرد تزریق کننده باید روپوش سفید داشته باشد و از پاکت استریل سرنگ را بیرون بکشد تا اجازه تزریق را به او بدهند، ولی اگر در مرکز شهر اصفهان به عوامل سازنده یک بنا مراجعه کنید با کمال شگفتی خواهید دید که هیچ‌یک از عواملی که در حال ساختمان‌سازی می باشند دارای مدارج ملزوم برای انجام کار خود نیستند و به‌صورت تجربی با آزمون‌وخطا این پست را اختیار کرده‌اند. احتیاط می‌فرمایید که در همین سرزمین پزشکی توانسته در نقاط دورافتاده سرزمین ضوابط خودش را حاکم کند اما در اصفهان که افتخارش به معماری است، هرفردی در معماری هر کاری که دلش می‌خواهد می‌کند؟ چون مردم از حقوق پزشکی خود مطلع شده‌اند اما نمی‌دانند چه حقوقی در حوزه معماری دارند و این حوزه را در اختیار شماری از افراد گذاشته‌اند که هر کاری می‌خواهند انجام بدهند. یعنی مردم نمی‌دانند از معماری خودشان چه توقعی باید داشته باشند.

ادامه مطلب
کنسرت «مسقط» با پیگیری دیپلماتیک ایران لغو شد/ گمان دستگیری «ساسی» در عمان و استرداد به ایران

نهادهای بسیاری در این عرصه مسئول می باشند؛ نهادهای آگاهی‌قسمت همانند آموزش‌وپرورش، صداوسیما، رسانه‌های جمعی، وزارت راه و شهرسازی، شهرداری‌ها، سمن‌های وابسته و جوامع حرفه‌ای که در عرصه معماری و شهرسازی فعالیت می‌کنند.

 معماری هر جامعه آینه همه نمای آن جامعه است اگر می‌خواهیم معماری و شهری خوب داشته باشیم باید مردم را نسبت به اهمیت و نقش معماری در زندگی ایشان آگاه‌تر کنیم. متأسفانه مدارس معماری هم به دلایل گوناگون زیاد در تشکیل فضای مناسب در این عرصه موفق عمل‌نکرده است.

به اهمیت آشنایی مردم نسبت به حقوق معماری خود اشاره کردید، در این راستا نهادها و دستگاه‌های متولی باید چه عمل های راهبردی انجام بدهند؟

باید از مدل‌های گوناگون خبر‌رسانی‌ها منفعت گیری کند. از عمل های کلان تا خرد که بتواند به‌مرور زمان این مشکل را از بین بردن کند به‌گفتن‌مثال شهرداری‌ها دارای قوانین معماری و شهرسازی وسیعی می باشند که تعداد بسیاری از مردم از آن بی‌خبر‌اند. می‌توان به طور‌های گوناگون مردم را از این قوانین مطلع کرد. امکانات گوناگونی در اختیار شهرداری است که می‌تواند در جهت بالا بردن سطح آگاهی مردم نسبت به شهر و معماری خوب از آن منفعت برد. علاوه بر نشست‌ها، مسابقات، بروشورها، آگهی‌های خیابانی، دیوارنوشته‌ها و یا حتی با برگزاری تئاترهای خیابانی که موضوعش معماری صحیح باشد می‌توان در این جهت قدم برداشت.

در آخر این سوال نقل می‌بشود معماران ما در قبل باوجوداینکه دانشگاه‌های معماری در سرزمین تأسیس نشده می بود و به‌نوعی تحصیلات آکادمیک در این حوزه نداشتند، چطور به این خوبی به رسالت معماری واقف بودند و در ساخت بناها این موارد و رسالت‌ها را مراعات می‌کردند؟

این نوشته چند علت دارد: معمار قبل ضمن آشنایی با ظرفیت‌های محیط اطراف خود که طی هزاران سال فراهم آمده می بود از خواست‌ها و نیازهای مردم محل هم آگاهی نسبی داشت. احتمالا بتوان او گفت که زیاد امکان به بیراهه رفتن برایش وجود نداشت. او زیاد تر از اطراف خودش مطلع می بود و در جریان کوران جاهای دیگر قرار داشت. هنگامی با گسترش وسایل ارتباطی درهای دنیا باز شد و ارتباطات گسترده‌تر شد، طبیعی است هر معماری می‌توانست با منفعت گرفتن از ازمایش ها دیگران هزاران بنا را ببیند که این در سلایق او تأثیر داشت.

بدین ترتیب انتخاب آنچه باید باشد ازآنچه در منظر افراد قرار می‌گرفت کاری دشوار می بود. متأسفانه دانشکده‌های معماری هم در رفع کردن این خلأ پیروزی کاملی نیافتند. مبادله فرهنگی خودبه‌خود بر مظاهر فرهنگی همانند زبان، لباس و معماری تأثیر می‌گذارد. درحالی‌که هر فرهنگی نیازمند به مبادله با دیگر فرهنگ‌ها است تا از دست آورده‌ای بشری حداکثر منفعت گیری را کنند، اما در این مبادله مدام باید مواظب تبعیت چشم‌بسته از دیگر فرهنگ‌ها یا تن دادن به هجوم فرهنگی می بود. به‌اختصاصی در رابطه مظهر فرهنگی معماری که بشدت وابسته به محیط جغرافیایی، فرهنگی و اعتقادی هر جامعه است.



منبع

About Author

0 0 votes
نظر دهی
Subscribe
Notify of
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
View all comments