دلمان میخواهد هم چنان در لاک خودمان بمانیم و دم نزنیم اما هنگامی نوبت رسانههای بینوا و بخصوص نوع مکتوب آنها میشود که نزدیک دو دهه است نه ازنظر محتوا بلکه از جهت اقتصادی و تامین معیشت شغلی رو به افول میروال طاقتمان طاق میشود و از این شگفتی میکنیم که چطور برخی از کارشناسان این رشته هم بالای گود نشستهاند و میگویند لنگش کن؟!
دلمان میخواهد هم چنان در لاک خودمان بمانیم و دم نزنیم اما هنگامی نوبت رسانههای بینوا و بخصوص نوع مکتوب آنها میشود که نزدیک دو دهه است نه ازنظر محتوا بلکه از جهت اقتصادی و تامین معیشت شغلی رو به افول میروال طاقتمان طاق میشود و از این شگفتی میکنیم که چطور برخی از کارشناسان این رشته هم بالای گود نشستهاند و میگویند لنگش کن؟! نمایشگاه مطبوعات هم بعد از شش سال در کما ماندن بالاخره سر از لاک خود بیرون آورد و سپس از کشمکشهای متعدد بین نهادهای گوناگون قرار می بود هفته قبل و طویلتر برگزار شود؛ اما بازهم به تأخیر افتاد تا بالاخره از ۲۹ بهمن ۱۴۰۲ تعدادی از اصحاب عمدتا دولتی یا وابسته به آن توانستند رقم های کلان اجاره محل و تجهیزات را بر پایه توانشان در متراژهای گوناگون پرداخت کنند و با به همراه آوردن اقلامی و بایگانیهای خود و نه چیزهای تازه و نوبرانه به این محیط ماسیده دل وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را به این خوش کنند که بعد از برگزاری دستوپاشکسته جشنوارههای فیلم، موسیقی و تئاتر و در آخر تلفیقی، توانسته است محفلی هم برای رسانهها علم کند تا به زمان چهار روز و نیم در مصلای تهران وجود بهم رسانند. یقیناً اشکار کردن وسیله حملونقل برای رسانه و اهلقلمهای شهرستانی زیاد مشکل می بود اما چندتایی از آنها که توانستند خود را به مصلا برسانند و برخی از ادارات همسو نیز اردوهایی یکروزه برای تعدادی از خبرنگاران فراهم نمودند تا با اتوبوسهای اجارهای عازم شده و تشکرهایی نیز برگزار کنند یقیناً همه اینها روال عادی برگزاری یک اجتماع دستوپاشکسته و تقریبا اجباری است چون هنگامی اکثریتی به دلایل گوناگون ازجمله معضلات پیچیده اقتصادی و گرانی لجامگسیخته در همه امور قادر به فراهم اینگونه هزینهها نیستند و بالتبع در این جمع وجود ندارند نمیتوان اسم آن را نمایشگاه گذاشت تا چندتایی به نشستهای هماندیشی فرمایشی بپردازند و ضمن آن بفرمایند «چرا باید به جستوجو جوانان باشیم که به چه علت رأی دهند. تنها علت این است که رسانه و مطبوعات نقش خود را بهمرور زمان انجام ندادهاند. در دقیقه ۹۰ بستههای سریع تشکیل میکنند و در جامعه نشر خواهند داد که هیچکس هم پذیرفتن ندارد. رسانه و مطبوعات سرزمین ما در بازنماییها باید نقشآفرینی و مردم را بهمرور زمان امیدوار کنند، نه در پروژه یکماهه یا ۱۵ روزه نقش ایفا کنند تا امیدآفرینی در سرزمین عملی شود. امیدآفرینی یک پروسه است که در مقاطع مختصر مقدور نیست. ما پروژه فرد دیگر داریم که از دریای عمان آب را به منطقه کویری در جغرافیای کم آب سرزمین منتقل کنیم، کدامیک از مردم در جریان این پروژه عظیم می باشند و به داشتههایشان افتخار میکنند و نخستین چیزی که مطبوعات و رسانه میتوانند به مردم القاء کنند این است که به کشورشان افتخار کنند. بیشترین احترام به زنان در سرزمین ما گذاشته میشود، چندی پیش مطلبی از یک زن ایرانی مقیم سوئد دیدم که حس مسئولیت کرده می بود و ادعا میکرد، بیشترین احترام به زنان نسبت به کشورهای غربی در ایران گذاشته میشود. در کشورهای غربی زنان هم پابهپای مردان باید کار کنند. حتی مخارج خود را هم بپردازند. مردان بههیچگفتن زیر بار مخارج زن و زندگی نمیروال تا حدی که برای رفتن به رستوران اگر زن هزینههای پرداخت غذا را نداشته باشد، همسرش پرداخت نمیکند اما در سرزمین ما بر پایه احکام معطوف بر این است که مرد مسئول تامین همه هزینههای زن است. حتی مادری که به بچه خودش شیر میدهد، شوهر باید اجرتالمثل بدهد؛ یعنی دین و حکومت ما زیاد برای زن احترام قائل است. رسانهها باید اینها را بازنمایی کند. اعتقاد دارم که رسانههای ما باید حقیقتها را به جامعه منتقل کنند تا جامعه ما امید اشکار کند. رسانه و مطبوعات قوت بالایی دارند، قوت بالایی همچون موشکهای بالستیک در جنگ سخت، اما در سرزمین ما همچون یک فشفشه عمل میکنند. تفاوت جنگ نرم و سخت در این است که هنگامی یک موشک در جایی میخورد و تلفات میدهد، همه فهمید خواهد شد و همه فرماندهان هوشیار می باشند که اگر موشک منطقهای را مقصد گرفته، نتواند منطقه فرد دیگر را منفجر کند، اما در جنگ نرم موشکهایی که میخورد، باورهای مردم را تحول میدهد و هیچکس فهمید نمیشود همه باورهای افراد را تحول میدهد و فرماندهان جنگ نرم هم خواب می باشند و حس خطر نمیکنند، این خطر که میآید امید و اندوخته را از بین میبرد و در هم میکوبد، امروزه در راه حلهای انتقال مطلب، مستقیم گویی آخرین روش برای مخاطب فعالی است که خود به جستوجو مطالب رسانه و مطبوعات است اما برای مخاطب منفعل بهیقین مستقیم گویی تاثییر مثبت ندارد، بلکه اثرات منفی هم در پی دارد.» آنچه حرف های شد برشی می بود از گزارش روزنامه شهروند ارگان جمعیت هلالاحمر در شماره پنجشنبه سوم اسفند و گویا افرادی که روی صندلیهای این میزگرد نشسته بودند از حالت بغرنج رسانههای جدا گانه خبر ندارند که هرکدام با چنگ و دندان توانستهاند هم چنان روی پای خود باشند. اکنون اگر به نظر این نیمچه کارشناسان تقریبا از همهجا بیخبر و سیرهایی که از گرسنه خبر ندارند و سوارانی که از پیاده بیخبراند، بهتر است بدانند رسانهها اگرچه نتوانستند به قول این گروه رسالت خود را بهخوبی پیاده کنند که زیاد تر برای بیتوجهی متولیان فرهنگ و ارشاد اسلامی به حالت پیچیده آنها است چون ناچارند همکاران تحریریه خود را از بین نیروهای پروژهای انتخاب کنند نه ثابت تا با کمترین هزینه صفحات بسته شود. پرواضح است خودرویی که بنزین نداشته باشد حرکت نمیکند اما شما از او میخواهید تا شدت بگیرد؟! متولیان برگزاری نمایشگاه بهجای تشویق اقتصادی از جامعه مطبوعات و عدم دریافت هیچگونه وجهی بابت اجاره غرفه و امکانات وابسته و اراعه یارانه، از آنها انتظار دارند حوالی انعکاس پیروزیها چابکتر باشند که یقیناً تا به امروز غیردولتیهای آنها علیرغم همه دستتنگیها، گشادهرو بودهاند و ماموریت و رسالت خود را به نحو مطلوب و حتی بهتر از رسانههای دولتی و خصولتی انجام دادهاند.
ادامه دارد