به گزارش اصفهانیا
نویسنده: زهرا علوی/گروه فرهنگ و هنر
پیش از تماشای تئاتر «تشریفات ساده»، زیاد بهتر است که « فیلم تشریفات ساده » ساختهی جوزپه تورناتوره، محصول سال ۱۹۹۴ را ندیده باشید یا حداقل به تازگی آن را ندیده باشید! در واقع دیدن یا ندیدن این فیلم قبل از اجرای تئاتری آن، به مثابهی وجود یا ناکامی دیوار چهارم در اجرا، عمل میکند.
اگر تماشای نمایش، اولین روبه روی مخاطب با داستان فیلم باشد، دیوار نامرئی چهارم با حضوری سهمگین، تماشاگر را به درون نمایش فرو میبرد، اما اگر مخاطب پیش از اجرا، فیلم را دیده باشد، از همان لحظهی ورود به جایگاه تماشاگران و روبه رو با دکور گسترده صحنه، دیوار چهارم فرو میریزد. اما در هر دوی این شرایط، تئاتر «تشریفات ساده» توانسته جواب مناسبی به مخاطب بدهد، چرا که قضیهی این تئاتر، قضیهی فضا سازی است. یا به بیانی دیگر، قضیهی این تئاتر خلق داستان فیلم در یک فضای تئاتری است.احتمالا بتوان کلمه اقتباس تئاتری از فیلم را، برای این نمایش به کار برد. چرا که متن نمایشنامهای که اجرا میشود دقیقا منطبق بر متن فیلمنامه است.اگرچه، باید اشاره کنم که فیلم تشریفات ساده به علت این که غالب صحنههایش در فضاهای داخلی میگذرد و روال پیگیری ماجرا بر پایهی دیالوگها و حول محور دو شخصیت مهم داستان میگذرد، به خودی خود پتانسیل ورود به یک اجرای تئاتری را دارد.
حال، با این مقدمهی مختصر، پر آشکار است که درموردی محتوای داستانی تشریفات ساده در همه این سالها، چندین دفعه و چندین دفعه حرف های و نوشته شده است و آنچه در اجرای تازه آن در تماشاخانهی ماه اصفهان قابل بازدید و تحلیل است، تواناییی مخاطب از وجود در اجرای تئاتری این فیلم است. این توانایی، تواناییی وجود در چند فضای نمایشی، به طور همزمان است. چیزی که در مدیوم تئاتر، به خوبی امکان پذیر است، چرا که مخاطب تئاتر، در لحظه و به طور زنده، ماجرا را تماشا میکند. اگرچه در تواناییی تماشای فیلم نیز، لنز دوربین این توانایی را دارد که به مثابهی یک دانای کل، مخاطب را به همه فضاهایی که نگاه میکند، راه دهد اما آنچه کارگردان، در تئاتر تشریفات ساده برای مخاطب رقم زده است، حضوری بی واسطه در همان میزانسنهایی است که در جنگلی دورافتاده در ایتالیای سال ۱۹۹۴، یک بار در فیلم تشریفات ساده، روایت شده است. تماشاگران در جنگل نشستهاند. همان جنگلی که مرد نویسنده در آن گم شده است.راهرو های بین جایگاه تماشاگران پر از شاخ و برگهای خیس و پوسیدهای ست که مرد نویسنده وقتی روی آنها پا گذاشته و ماموران کمیسر بر روی همین برگها او را که ترسیده می بود و گریخته می بود، یافته بودند.مخاطب در همه این لحظهها، همانند یک ناظرِ ساکتِ بدون قضاوت، ولی زیاد نزدیک به وقوع حوادث، وجود دارد. اما مسئلهای که در این فضا سازی همه و کمال از نسخهی سینمایی بر روی صحنهی تئاتر، از نظرگاه کارگردان دور مانده است، اندکی اِطناب و یکنواختی ریتم اجرا در قسمتهایی از نمایش است. این یکنواختی ریتم بعضی اوقات از کیفیت دقت مخاطب تئاتر میکاهد و خود دلیلی است بر این که باید بین نسخهی سینمایی و نسخهی تئاتری از یک متن، تفاوتهای بنیادین بر پایهی ساختار آن هنر، وجود داشته باشد که در نمایش تشریفات ساده، کمتر دغدغهی کارگردان بوده است.
طراحی صحنه و لباس بازیگران ساده و مینی مال، اما زیاد نافذ است؛ به نظرم نقطهی قوت در طراحی صحنه دچار کردن حواس پنجگانهی مخاطب با حس و حال مکانی است که حادثهی مهم در آن رخ داده است. گویی که کارگردان، سعید امیر سلیمانی، تصمیم گرفته دست مخاطب را بگیرد و او را به درون فیلمی ببرد که دوستش داشته است. زیاد تر از آن که حجم شاخ و برگهای ریخته شده بر کف صحنه و راهرو های تماشاخانهی ماه، به لحاظ دیداری خودش را نشان بدهد، بوی نمِ شاخ و برگهای خیس که در فضا پراکنده شده، این چنین چکیدن قطرات آبی که از نازلهایی در سقف بر دکور نمایش، در همه زمان زمان دو ساعتهی اجرا، میچکند و چندین دفعه آبی که روی میز و صندلیها جمع شده، با دستان بازیگران بر کف صحنه پاشیده میشود، زیاد زیاد تر از افکتهای صدای باران و رعد و برق، حس و حال فضای یک ساختمان فرسوده در بین جنگلی زیاد که زیر بارانی سیل آسا دارد از هم میشکافد را روبه رو دیدگان مخاطب تصویرسازی میکند. در این بین اما نمیتوان از بازی پرقدرت و تاثیرگذار «فرشید ایل بیگ» در نقش اونوف به سادگی گذشت. بازی ناتورالیستی ایل بیگ دقیقا در راستای فضا سازی، که قبلا اشاره کردم قضیهی مهم این تئاتر است، عمل میکند.او دقیقا همان مرد نویسندهای است که سر درگم و پر از استیصال از پشت میز تحریرش برخاسته و در جنگل افکار آزاردهندهاش گم شده است. به نظرم میتوان از بازی اختصاصیی فرشید ایل بیگ به گفتن یکی از عناصر مهم این تئاتر، یاد کرد. این چنین بازی خوب «سامیار سرافراز»، بازیگر نقش کمیسر که با لحن محکم و تن صدای به یاد ماندنی به خصوص زمان ادای دیالوگهای ادبی، در روبه رو پراکنده گوییهای مرد نویسنده، پارادوکسی دلنشین و پیش برنده به وجود اورده است. بازی «الهام ایون »، در نقش منشی کمیسر نیز، که زیاد تر از دیالوگ، با میمیک چهره احساسش را به مخاطب انتقال میدهد، از نکات قابل ذکر بازیگری این نمایش است.
دیگر عنصر مهم صحنه در این پروژه، به کار گیری صفحهی نمایشگر ( مونیتور ) است که از دو زاویه میتوان به آن پرداخت.اول، ادای دین کارگردان به فیلم تاثییر گذار جوزپه تورناتوره است چرا که لنز دوربین به پشتیبانی صحنهی تئاتر میآید و قسمتهایی دیگر از فضای داستان را در مانیتوری رو به روی تماشاگران مشخص می کند.گویی که کارگردان با منفعت گیری از این تکنیک سینمایی، اقتباس تئاتری از یک تاثییر سینمایی را به مخاطب یادآوری میکند. ضمن این که اجرای همزمان در دو فضا روبه رو دیدگان مخاطب، یکی روی صحنهی تئاتر و فرد دیگر روی صفحهی نمایشگر، در تشکیل تعلیق داستانی و اجرای تکنیکی که در ادبیات به آن روایت موازی میگویند، قشنگ عمل کرده است.
در انتها، با چند جملهی مختصر درموردی داستان تشریفات ساده، مطلبم را به آخر میبرم. تشریفات ساده، یک داستان به شدت اگزیستانسیالیستی است. اونوف، آن مرد نویسنده با همه بیچارگیها و دغدغههای ویران کننده اش، تا وقتی که در دایرهی وجود، وجود دارد، اونوف است. اما هنگامی که از این دایره خارج شد، در کمال تاسف، تنها با یک تشریفات ساده، بدرقه خواهد شد …
نمایش تشریفات ساده به کارگردانی سعید امیرسلیمانی، تهیه کنندگی مجید بدیع زاده و بازی بازیگران فرشید ایل بیگ، سامیار سرافراز، الهام سادات ایون، مهدی معین، مهران کاشی و امیرعباس فصیحی، در تماشاخانهی ماه اصفهان تا ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ به روی صحنهی اجرا خواهد می بود.
دسته بندی مطالب