Mahsa Iranian (11)

بیوگرافی مهسا ایرانیان مجری

[ad_1]
به گزارش اصفهانیا

مهسا ایرانیان(Mahsa Iranian) بازیگر، مجری، استندآپ کمدین، صداپیشه و عروسک گردان است که خبر ازدواج وی در دی ۱۴۰۳ علتترندشدنن اسم وی در شبکه های اجتماعی شد.در ادامه این نوشته همراه ما باشید تا بیوگرافی مهسا ایرانیان و همسرش را در اختیار شما مخاطب گرامی قرار دهیمو

مشخصات مهسا ایرانیان

مشخصات فردی








نام کامل

آخرین و جدیدترین اخبار سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، کارگری ، ورزشی، حوادث و سلامتی ، استان اصفهان و ایران را در وب سایت اصفهانیا دنبال کنید

 مهسا ایرانیان

تاریخ تولد 

۲۰ تیر ۱۳۶۶

محل تولد

شهر ری

شغل

بازیگر، مجری، استندآپ کمدین، صداپیشه و عروسک گردان

نماد ماه تولد

سرطان

مشخصات فیزیکی








قد

۱۷۰ سانتی متر

وزن

حدودا ۶۲ کیلو

رنگ چشم

قهوه ای

رنگ مو

مشکی

چپ دست یا راست دست

راست دست

مشخصات خانوادگی







نام برادران

یک برادر

نام خواهران

یک خواهر

تاریخ ازدواج

دی ۱۴۰۳

شغل همسر

مدلینگ

مشخصات تحصیلی





رشته تحصیلی

رشته تئاتر

مدرک

کارشناسی 

بیوگرافی کامل مهسا ایرانیان

کودکی و اغاز زندگی

مهسا ایرانیان در روز شنبه ۲۰ تیر ۱۳۶۶(سال خرگوش) مصادف با ۱۱ ژولای ۱۹۸۷ میلادی و ۱۴ ذی القعده سال ۱۴۰۷ هجری قمری در شهر ری تهران به دنیا آمد و هم اکنون ۳۷ سال سن دارد.

نماد ماه تولدی این مجری سرطان است و متولدین تیر افرادی شکیبا، صمیمی، محافظه کار می باشند.

اطلاعات دقیقی از قد و وزن مهسا ایرانیان در دسترس نیست و از روی ظاهر می توان گمان زد که وی ۱۷۰ سانتی متر قد و حدودا ۶۲ کیلو وزن دارد.موی مشکی، چشم قهوه ای و راست دست بودن از دیگر ویژگی های ظاهری این بازیگر است.

خانواده

خانواده مهسا ایرانیان ۵ نفره است.وی یک خواهر و یک برادر دارد و اطلاعات یا عکسی از پدر و مادرش در سایت ها و حتی صفحه اینستاگرام این مجری حاضر نیست.

تحصیلات

تحصیلات مهسا ایرانیان در مقطع کارشناسی در رشته تئاتر است.

اغاز فعالیت

اغاز فعالیت مهسا ایرانیان در دنیای هنر با تئاتر اغاز شد تا این که در سال ۱۳۸۷ با صداپیشگی و عروسک گردانی به تلویزیون  راه اشکار کرد. وی در سال ۱۳۹۶ با وجود در برنامه خندوانه به گفتن کمدین و استندآپ کمدین وجود اشکار کرد و به شهرت رسید.

سپس از این توانایی موفق، مهسا توی برنامه‌هایی همانند “کلینیک خنده” و “سوریخ” هم وجود اشکار کرد و به گفتن یکی از چهره‌های نقل کمدی شناخته شد.وی با وجود در فیلم امانتی در سال ۱۳۹۹ به کارگردانی حسین قناعت توانایی بازی در سینما را نیز کسب کرد.

 مهسا ایرانیان به مجری‌گری هم داخل شد و در برنامه‌هایی همانند “ویتامین خ” شبکه نسیم و “هفت آهنگ” شبکه آموزش، به گفتن مجری وجود اشکار کرد و اونجا هم توانست خودشو به خوبی نشون بده.

مهسا ایرانیان و همسرش

مهسا ایرانیان در روز شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳ تصاویری از مراسم ازدواج خود را در صفحه شخصی در اینستاگرام انتشار کرد و اطلاعاتی از اسم همسر وی نداریم و تنها می دانیم در عرصه مدلینگ فعالیت دارند.

Mahsa Iranian (12)
عکس مهسا ایرانیان و همسرش

مهسا ایرانیان (1)
عکس عروسی مهسا ایرانیان

مهسا ایرانیان در شبکه های اجتماعی

 اینستاگرام مهسا ایرانیان

 اینستاگرام مهسا ایرانیان به آدرس mahsairanian.official است که ۱۳۵ هزار فالور دارد، ۳۶۴ صفحه را جستوجو می کند و تا بحال ۱۹۸ پست بارگذاری کرده است.وی مارس ۲۰۱۵ صفحه اینستاگرام خود را تشکیل کرد و در سپتامبر ۲۰۲۴ صفحه وی تیک آبی گرفت.بهرام افشاری از جمله هنرمندانی است که صفحه وی را جستوجو می کند.

Mahsa Iranian (10)

 

آثار مهسا ایرانیان

اجرای تلویزیونی










سال گفتن رسانه پخش کننده
۱۳۹۹ مسابقه برخط شو شبکه پنج
۱۳۹۹ مسابقه قرون به قرون شبکه ایران کالا
۱۳۹۹ هفت آهنگ شبکه آموزش
۱۳۹۸ ویتامین خ شبکه نسیم
۱۳۹۸ یه روز تازه شبکه پنج
۱۳۹۸ روز خوش شبکه جام جم

برنامه‌های رادیویی







سال گفتن رسانه پخش کننده
۱۴۰۱ خندساز رادیو صبا
۱۴۰۰ مسابقه هفت چالک رادیو صبا
۱۴۰۰ همپای صبا رادیو صبا

برنامه‌های اینترنتی






سال گفتن رسانه پخش کننده
۱۴۰۰ هشتگ هدهد شبکه هدهد
۱۴۰۰ مثبت جوانان شبکه جوانان

صداپیشگی








سال گفتن کارگردان نقش
۱۳۹۳ شهر موشها ۲ مرضیه برومند صداپیشه عروسک مجری زن تلویزیون
۱۳۹۶ مسابقه تلویزیونی خانواده باحال صداپیشه راوی مسابقه
۱۳۹۷ همین الان یهویی سید جواد سید محسنی صداپیشه
دیرین دیرین علی درخشی صداپیشه

مجموعه‌های تلویزیونی






سال گفتن کارگردان تهیه‌کننده
۱۳۹۸ سوریخ مجید پرکار مهران رسام
۱۳۹۶ کلینیک خنده خیرالله تقیانی پور نیما دهقان

فیلم‌های سینمایی








سال گفتن کارگردان تهیه‌کننده نویسنده
۱۳۹۹ هرماس مهدی صاحبی ابوذر پورمحمدی مهدی صاحبی
۱۳۹۹ گل به خودی احمد تجری علی قائم مقامی احمد تجری و لاله قهرمانی
۱۳۹۹ شبانه‌های ورونیکا مهدی صاحبی ابوذر پورمحمدی مهدی صاحبی
۱۳۹۹ والدین امانتی حسین قناعت حسین قناعت حسین قناعت

وجود در برنامه‌های به گفتن میهمان

  • برنامه وقتشه (شبکه نسیم) 
  • اکنون خورشید (شبکه سه)
  • شام ایرانی 
  • وقتشه (شبکه نسیم) 
  • خبر سریع 
  • اکنون وقتشه

تئاتر











سال گفتن کارگردان
۱۴۰۲ خانه روشنی بابک قادری
۱۳۹۵ نمایشنامه خوانی از بین پلک‌های نیمه باز سلیم باشکوه
۱۳۹۵ کمدی موزیکال هتل ایران مهشید حسینیان
۱۳۹۵ قحط الرجال محمدرضا آزادفر
۱۳۹۶ آخرین بازی حسین توکلی
۱۳۹۶ درای بن ژاکلین آواره
۱۳۸۶ مردان بیوه مجید زارع زاده

افتخارات

  • برنده بهترین بازیگر زن برای نمایش «هتل اچ» در دومین جشنواره سراسری تئاتر مختصر خلاق ایثار

Mahsa Iranian (9)

مصاحبه مهسا ایرانیان

علاقه شما به تئاتر از کجا و چه وقتی اغاز شد؟ از کودکی این چنین استعدادی را در خودتان می دیدید؟

در بچگی مدام جلوی آینه بودم. خانم رضایی و خانم خامنه در تلویزیون برنامه داشتند. یادم می آید به سبک آنها روسری سر می کردم و کلیپس می زدم و پایینش را هم گره می زدم و جلوی آینه می ایستادم و ادای آن ها را در می آوردم. هر روز این شکلی جلوی آینه بودم و می گفتم:«سلام بچه های گرامی…» یا این که ادای خواننده ها را جلوی آینه در می آوردم و این حس آرتیستی مدام همراه من می بود. در مدرسه هم اوضاع همین می بود. مسابقه ورزشی اول، روزنامه نگاری اول، آن دوران مسابقه های هفتگی آقای قرائتی را هم شرکت می کردم و برایم جایزه می فرستادند. سرود می خواندم، عضو گروه تواشیح می شدم. سوره بقره را نگه داری کرده بودم و سوم کشوری شدم. یادم می آید یک روز از بس جایزه گرفته بودم.

با دست پر و سربالا ناچار شدم به خانه بیایم. از ساعت دیواری گرفته تا مدادرنگی های بزرگ. شوآف را دوست داشتم (می خندد) اصلا فردی که در این شغل می آید قول می دهم که تب دیده شدن دارد. هیچکس نیست بگوید نه من دوست ندارم دیده شوم و سپس برود بازیگر سینما بشود. یکبار در مدرسه دیدم یکی از دوستانم که از نظر من توانایی نداشت یک نقش در تئاتر مدرسه بازی می کند. سختم شد. سریع پیگیر شدم و از آن موقع پای ثابت تئاترهای مدرسه شدم. بچه های مدرسه با انگشت نشانم می دادند که این دختره «مهسا ایرانیان» است. از نقش هایی که یادم می آید این است که نقش مسواک بازی کردم.

این شیطنت ها به دوره دبیرستان هم کشیده شد؟ مزاحم درس خواندنتان نبوده است؟ خانواده با این همه فعالیت غیر درسی مشکلی نداشت؟

دبیرستانی که شدم سراغ موسیقی و آواز رفتم. از آن دخترها که یکی روی میز و نیمکت می زد و یکی هم می خواند و حسابی شلوغ می کردم. سپس رفتم نوازندگی گیتار را یادم گرفتم. یک روز دیدم یکی از بچه ها در مدرسه کیبورد آورده و دارد می زند. آمدم خانه و اصرار اصرار که پدرم برایم ساز بخرد. رقابت من با بچه های مدرسه سر اینطور چیزها می بود.. من هم اغاز کردم ساز یاد گرفتن و در همان سن و سال هم کنسرت دادم و اکنون در مدرسه هم این ساز را می آوردم و در برنامه های گوناگون ساز می زدم. من نمره هایم زیاد خوب می بود و خانواده هم هنگامی می دید این کارها مزاحم درس خواندنم نمی شود و حتی معلم ها از من تعریف هم می کنند مشوقم بودند. من خانواده مقیدی دارم ولی دست مرا توی علاقه هایم باز گذاشتند.

در این علاقه ها طنزو کمدی هم وجود داشت؟ چون طنازی به حرف های برخی باید در خون آدم باشد. در این فعالیت های پرورشی به طنز و کمدی هم فکر می کردید؟

قطعا قسمت بسیاری از طنازی و بداهه من خانوادگی است. چون این طنازی در برادر و مادر من هم وجود دارد. ما حتی هنگامی به یک رستوران هم می رفتیم آنقدر می خندیدیم که خودمان نمی فهمیدیم دقیقا به چیزی می خندیم. اما هنگامی به دانشگاه می روی بستری فراهم می شود که شکل می گیری. می فهمی برای این رشته هستی یا نه! هنگامی برای اولین بار رفتم روی صحنه اجرا کردم و برایم دست زدند. یکی از اساتید به من او گفت این بازیگر را از کجا آمده؟ سپس از آن می بود که مدام به من می انها گفتند به مهسا یک متن کاملا تراژدی هم بدهی طنز اجرا می کند.

یکی از کارهای آقای چرمشیر را بازی می کردیم که زیاد ضد زن هم می بود. من نقش یک سرخدمه خانه را داشتم. متن زیاد جدی است. اما من هنگامی بازی می کردم همه خنده شان می گرفت. (می خندد) اما واقعا این ریشه بداهه و طنز از کودکی با من می بود اما در دانشگاه پرورش اشکار کرد و هنگامی داخل تلویزیون و برنامه های زنده شدم بداهه گویی هایم هم زیاد تحکیم شد که به طنازی هرچه بیشترم پشتیبانی کرد.

چطور داخل تلویزیون شدید؟ از چه برنامه ای اغاز کردید؟

پارتی داشتم(می خندد) پدرم رئیس سازمان صداوسیما می بود(می خندد) نه من سال ۸۷ یک تئاترکودک عروسکی بازی کردم که هم عروسک گردانی می کردم هم صدایش را می گفتم. یکی از دوستانی که آن زمان کار کودک تلویزیون انجام می دادند. شماره مرا گرفتند و انها گفتند ما برای کار تلویزیونی به این چنین فردی احتیاج داریم سپس به شبکه یک معارفه شدم و برنامه خاله شادونه را کار کردیم که طراحی دکور هم داشتم. چون گرایش من در تئاتر طراحی صحنه و لباس تئاتر می بود. کم کم صداپیشگی من زیاد به چشم آمد.

چون قابلیت این را دارم که سه تا عروسک را همزمان با صداهای گوناگون بدون این که کات بزنند گویندگی کنم تا این که در شهرموش های ۲ خانم برومند جای عروسک مجری تلویزیونی را سخن زدم و کار دوبله انجام دادم و چند کارتون و انیمیشن هم دوبله کردم. اکنون دوست دارم اگر کار عروسکی کردم یک عروسک باحالی باشد که خودم زیاد دوستش داشته باشم. برای مثال عروسک بهادر یک پسربچه بامزه ای می بود که هنگامی می دیدمش فکر نمی کردم صدای خودم است. فکر می کردم واقعا خودش است. اما اگر بخواهند یک عروسک بزرگسال به من بدهند می دانم در خانم ها قطعا می ترکانم چون می دانم بداهه گوییم را مخاطب دوست دارد. در دوبله هم سیکرت ۲ و جاناتان مرغ دریایی را هم دوبله کردم.

بین همه کارهای مختلفی که انجام دادید؟ خودتان را در کدام یکی زیاد تر دوست دارید؟

استنداپ کمدی هایم را زیاد دوست دارم. حس می کنم در طنز و استنداپ آدم رهاتری هستم. خداوند به برخی یک توانایی فردی داده است که اطلاعات و دانشی که دارند را می توانند درست و در خدمت کارشان منفعت گیری کنند. اطلاعات و دانش زیاد بالا تبدیل این نمی شود که تو بتوانی طنازی هم بکنی. تو باید در استنداپ بتوانی از آرشیو اطلاعاتت به موقع و خوب منفعت گیری کنی. وگرنه این همه نویسنده داریم که دانش بسیاری دارند اما آدم های طنازی نیستند. یا دوست ندارند یا توانش را ندارند. اما حس می کنم من این توانایی را دارم و می توانم از اطلاعاتم در خدمت طنز منفعت گیری کنم.

شما در مسابقه خنداننده شو خندوانه هم شرکت کردید و زیاد مورد استقبال قرار گرفتید. آنقدر که فیلم استنداپ شما چندین دفعه در صفحات مجازی دست به دست شد اما فکر می کنید چرا برای مسابقه مهم انتخاب نشدید؟

نمی توانم قضاوت کنم چون خود  رامبد جوان با من سخن بگویید نکرد که من علت مهم را بدانم. فکر می کردم همه شرایط آماده است و می توانم در مسابقه خنداننده شرکت کنم اما خب اینطور نبوده است و من حذف شدم.

یقیناً این نادیده گرفتن شدن شما در خندوانه جهت شد که شما برعکس دیده شوید.

من از سال ۸۵ که داخل دانشگاه شدم تئاتر کار کردم و برای بازی هایم جایزه بگیرم. برای من این روال یک جرقه شد. من به اصرار خانواده و دامادمان رفتم. آن موقع فکر می کردم در شان من نیست که بروم در یک مسابقه شرکت کنم.اما من هر زمان که گاردم را شکاندم و داخل کاری شدم خوشبختانه در آن موفق شدم. اینجا هم جواب داد به من حرف های بودند آقای تبریزی نمی خندد و آقای پسیانی در حد لبخند ملیح است ولی خانم خیراندیش همراهی می کند. یک دقیقه اول من شرایط را می سنجیدم. چون توانایی اجرا و صحنه داشتم توانستم از لحظه منفعت گیری کنم و اتفاقا هنگامی بیرون آمدم دیدم. برخوردها زیاد می بود. اما هنگامی حذف شدم حس کردم چیز فرد دیگر وجود دارد. اما الحمدلله من زیاد خوب دیده شدم و توانایی ای شد که بتوانم شانسم را در جای فرد دیگر کار کنم و به پیروزی برسم.

شوخی با خانم های گوینده در آن آیتم مختصر بازخوردهای بسیاری داشت. خودتان چه مقدار بازخورد گرفتید؟

من کار گویندگی هم کرده ام. ماجرا این است که هنگامی استودیو می رفتم. گوینده ها قبلش زیاد عادی سخن می زدند اما به محض این که پشت میکروفون می رفتند صدایشان متفاوت می شد. به خودم می گفتم خدایا این آدم هنگامی بیرون داشت چای می خورد صدای هورت کشیدنش می آمد. اکنون چرا اینطوری سخن می زند. چندین دفعه آدمها به خصوص جوان ترها را در این صداسازی امتحان کرده ام. برای مثال زیاد تر از ۱۰ دقیقه که با آنها سخن می زنی صدایشان در می رود. (می خندد) یعنی صدای سپس از ۱۰ دقیقه با قبلش زیاد متفاوت است. صدای تو دماغی اش یک چیز فرد دیگر می شود. من دوست داشتم در آن استنداپ کمدی درمورد حرفه ام سخن بزنم که با داورها فضای مشترکی دارد. من سپس از آن رادیو که می روم این نوشته اسباب شوخی شده است که من هم به شوخی می گویم چرا به روی خودتان نمی آورید احتمالا من اصلا با شما بوده باشم( می خندد) واقعا منظورم شخص خاصی نبوده است. من هیچ زمان با غرض ورزی حرکت نمی کنم.

شوخی شما با گروه کاکوبند هم زیاد مورد استقبال قرار گرفت.

بله حتی کامنت های جالبی هم برایش آمد. از طرفداران پروپاقرصش نوشته بودند که این موسیقی برای جنوب غربی آفریقا است که ساز کوبه ای می زنند. یک نفر دیگر نوشت که مشهد یک سری نوا و آهنگ دارد که این برای آنجاست. این خودش استنداپ است. دقت داشته باشید که از آفریقا تا مشهد یک مسیر طویل است. یعنی با اتوبوس نمی توانی بروی (می خندد) چون یک قاره دیگر است. هواپیمایش هم حداقل یک ساعت و نیم وسطش استراحت می کند که بنزین بزند. زیاد تناقض بین این کامنت ها وجود داشت که مقصد من هم همین می بود. یک توپی را وسط می اندازی که بقیه با آن بازی می کنند و در میانه این بازی یک سری آگاهی هم کسب می کنند.

در نوشتن متن استنداپ و شوخی زیاد تر به چه چیزهایی فکر می کنی؟

دوست دارم چیزهایی بگویم و با چیزهای شوخی کنم که آدم ها را به فکر بیندازد و یک تلنگر به آنها بزند. برای مثال من با موبایل فروش ها هم شوخی کردم. برای مثال شما پایت را توی موبایل فروشی می گذاری می گوید باید فلش شوی. خب بپرس اصلا مشکل گوشی من چیست سپس این سخن را بزن. برای مثال رانندگان این اپلیکیشن های مسافربری تا داخل ماشین می شوی نرم افزار مسیریاب شان خراب است و مسیر را نمی دانند. دوست دارم روی وقایع اجتماعی تمرکز کنم و زیاد عامیانه آن را بنویسم و به مردم بگویم.

نویسنده هم داری؟ یعنی فردی که برای شما متن های طنز بنویسد و شما از روی آن اجرا کنید؟

من دقیقا با ۵ تا ۶ نویسنده که بچه های خوش قلمی هم می باشند معاشرت کردم اما متاسفانه هیچ کدامشان نتوانستند جوری که به کلام و دهان من بخورد طنز بنویسند. شیوه طنز من متفاوت می بود. برای مثال من خرده گویی ندارم و احتمالا چیزهایی بگویم که شما بار اول اصلا نشنوی سپس ناچار می شوید مجدد آن را گوش کنید و تازه از دفعه دوم خوشتان می آید و دوست دارید برای سوم هم گوش کنید.

شما اولین زن کمدین هستید؟ پیش از شما بازیگر بودند که کارهای کمدی هم کرده بودند یا دربرنامه های تلویزیونی اجرا داشتند. اما بازهم در مرحله اول بازیگر بودند. این اولین بودن چه بازخوردهای مثبت و منفی برای شما داشته است؟

خدا رو شکر تا الان مقدار عکس العمل های مثبتی که گرفته ام زیاد زیاد تر از عکس العمل های منفی بوده است. یعنی اصلا قابل قیاس نبوده است. مخاطبانی که دوست ندارند همیشگی نیستند. برای مثال نوشته خاصی را دوست ندارند نه این که کلا نظرشان بد باشد. اینطور نبوده که برای خانم بودنم با من مخالفتی داشته باشند. الحمدلله من از طرف آقایون و خانم ها مشوق های بسیاری دارم. من هیچوقت نخواستم از نشانه های زنانه و یا حتی پوشش و گریم خاص برای استنداپ منفعت گیری کنم که اکنون چون زن هستم. چون دوست داشتم مخاطب خودم را ببیند. می خواستم بگویم تو طنازی مرا در کلامم را ببین. احتمالا یکی از دلایلی که طبق معمول با من موافق بودند این است که نخواستم رفتارهای ضد مرد یا فمنیستی داشته باشم. اگر با آقایون شوخی کردم با خانم ها هم شوخی کردم. اگربا مجری های کودک خانم شوخی می کنم. با مجری های کودک آقا هم شوخی می کنم. دوست نداشتم گروه مخاطبم به من بگوید که این چون خانم است می خواهد آقایون را نشانه بگیرد.

عده ای می گویند خانم ها در استنداپ کمدی و طنز دستشان بسته است و نمی توانند با شوخی های یک آقا رقابت کنند. شما این چنین نظری را تایید می کنید؟

من حس می کنم تکنیک برای اشکار کردن راه در رو زیاد است که خب خودم واقعا این کار را می کنم و در این نوشته اولین زنی هستم که چه در تلویزیون و چه در فضای مجازی و استیج کار استنداپ کمدی انجام می دهم. اما در هر صورت ادا کردن یک سری جملات و واژه ها برای آقا در رسانه راحت تر است. چون ما نمی توانیم برخی نکات را صریح به مخاطب بگوییم و در این مورد واقعا به افرادی که می گویند این محدودیت وجود دارد حق می دهم و می فهمم که واقعا سخت است. چون من زمان متن نویسی برای یک کلمه ۱۰ تا معادل اشکار می کنم و می گویم احتمالا خوب نباشد یک خانم این کلمه را در تلویزیون بگوید. می دانم در فرهنگ ما اینطور است که اگر می بینند یک خانم حتی بانمک هم است و خوب اجرا می کند. مردم دوست دارند آن خانم مراعات کند و بانمک باشد و قیمت زنانگی خودش را نگه داری کند.

الگویی هم برای خودتان دارید؟

نمی دانم می شود او گفت یا نه؟ ولی خب یکی از مجریان خانم آمریکایی طنز خوب و برنامه خوبی دارد که از آن الگو می گیرم.

سپس از سالها فعالیت در حوزه استنداپ کمدی با چه چیزی دوست داشتید شوخی کنید و نتوانستید انجام بدهید؟

یک باورهای عامیانه ای در مردم وجود دارد که دوست دارم با آنها شوخی کنم اما به نظرم زیاد راه رفتن روی لبه تیغ است.

خودت به چه فردی زیاد تر از بقیه می خندی؟ یعنی چه فردی تو را زیاد می خنداند؟

من زیاد راحت می خندم. اما سبک اجرا و طنز مهران مدیری را زیاد دوست دارم و زیاد می خندم. بی تفاوتی اش نسبت به جمله هایی که می گوید را دوست دارم.

مطالعات طنز هم دارید؟

بله کتاب های آقای شهرام شکیبا و رضا رفیع را می خوانم. شب شعرهای طنز را نمی رسم بروم اما فیلم های انتشار شده در این حوزه ها را جستوجو می کنم. یقیناً اینطوری نیستم که خودم را اشباع کنم. بعضی اوقات دوست دارم چیزی نخوانم و نبینم و نشنوم و فقط ببینم خود درونم درمورد یک نوشته چه می گوید؟

۵ سال پیش هنگامی مشغول کار بودی برای خودت تعیین کرده بودی که قرار است ۵ سال سپس کجا باشی؟ یا این که آدم برنامه ریزی نیستی؟

بله قطعا. من برای این کار زیاد سختی کشیده ام. من چون هیچ ربط مستقیمی با عوامل این کار نداشتم؛ از طریق کارم زیاد تلاش کردم که فردی توانایی مرا ببیند. کلی تئاتر بازی کردم. کلی گویندگی کردم. کلی دفتر سینمایی رفتم و دیده نشدم. پشت صحنه کارهایی انجام دادم که دوست نداشتم اما حس می کردم باید در این حرفه رابطه هایم را نگه داری کنم. حتی کلی سخن شنیدم. همیشه فکر می کردم باید کارگردانی باشد که مرا ببیند و انتخاب کند. اما خدا خواست و من روی زانوی خودم بلند شدم. احتمالا باورتان نشود همه افرادی که روزی مرا ندیده گرفتند و کمکم نکردند این روزها سمت من می آیند.

اکنون که اینطور است دوست دارید ۵ سال دیگر کجا باشید؟

من بازیگری را زیاد دوست دارم. اما برای استنداپ کمدی برنامه ریزی بسیاری دارم. می خواهم کنسرت های خنده مان را در سطح گسترده تر و جدی تر برگزار کنیم و فکرهای نمایشی مشترک با اهالی موسیقی داریم و با آنها سخن بگویید کردیم. دوست دارم این گفتن اولین استنداپ کمدین خانم را همیشه نگه داری کنم. امیدوارم در سالهای پیش رو اولین را تثبیت کنم و بهترین شوم. فکر و ایده برای ساخت برنامه هم زیاد دارم و قطعا در سالهای آینده یک برنامه زیاد خوب برای مردم می سازم. اگر هم مجری برنامه خودم نباشم مجری زیاد خوب و بهتر از من باشد.

چهره شما برای مردم چه مقدار مشهور شده است؟ این شهرت لذت قسمت هست؟

تا حدی شده و خب شیرین است. یکبار سوار تاکسی بودم راننده او گفت:شما همان خانمی هستید که استنداپ کمدی دارید؟ گفتم:بله. او گفت:همان که مجری تلویزیونم هست؟ گفتم:بله.او گفت:همان که در صفحه اینستاگرامش هم از استنداپ هایش می گذارد؟ گفتم:بله.او گفت:خانم من فالووئر شما هستم. یا این که یکبار با دوستم رستوران رفتیم یکی از دخترهای میزهای کناری نشانم داد و او گفت این خانم همان است که مدام می گوید:«الکی میگه!» (می خندد) زیاد پیش آمده که تیکه کلام های خودم را به خودم بگویند. راستش لذت قسمت است و خستگی آدم از تنش می رود.

چه آرزوی برای زندگی و کاری که انجام می دهی داری؟

همه دلشان می خواهد به رویایشان برسند. رویای من این است که روزی از درون تخلیه شده باشم و انرژی ام را تخلیه کنم تا به اسایش برسم. ما برای این کار زیاد سختی و بی پولی کشیدیم و خدا رو شکر الان روزهای خوبی را سپری می کنیم. دوست دارم آدم بزرگ و موفقی شوم تا پدر و مادرم به من افتخار کنند چون دیده ام که پا به پای من بوده اند و حتی اگر دیر به خانه آمدم بیدار مانده بودند.

فیلم و کتابی هست که این روزها از دیدن و خواندش لذت برده باشید و بخواهید آن را معارفه کنید؟

چندوقت تازه برای فوق لیسانس کتاب های روانشناسی بالینی تعداد بسیاری خواندم که به نظرم زیاد خوب بودند و حتی در استنداپ هایم هم پشتیبانی بسیاری گرفتم. طوری که یکبار با دکتر حلت نشستیم و متن هایی در این باره برای استنداپ نوشتیم. همانند تیک های بدنی و یا تناقضات شخصیتی همانند دو قطبی بودن که برای استنداپ منفعت گیری خوبی دارد. در کل من چون تئاتر خواندم در عمرم زیاد نمایشنامه خوانده ام. در بین فیلم های تازه هم فیلم خفگی آقای جیرانی را دوست داشتم.

عکس مهسا ایرانیان

Mahsa Iranian (1)

Mahsa Iranian (2)

Mahsa Iranian (3)

Mahsa Iranian (4)

Mahsa Iranian (5)

Mahsa Iranian (6)

Mahsa Iranian (7)

Mahsa Iranian (8)


سخن آخر

در این نوشته بیوگرافی و عکس های شخصی مهسا ایرانیان را در اختیار شما قرار دادیم.اگر شما از این بازیگر  اطلاعات بیشتری دارید با دیگر مخاطبان هنر درمیان بگذارید.









دسته بندی مطالب

خبرهای ورزشی

اخبار پزشکی

آاخبار اجتماعی

اخبار فرهنگی

کسب وکار

اخبار فناوری

[ad_2]

منبع