8

دیدار با اورنک

[ad_1]
به گزارش اصفهانیا

برای دیدار با قسمت مهم و جالبی از تاریخ هنر این سرزمین می توانید سری به گالری دیدار بزنید. نمایشگاه الگوهای فرش تا ۲۷ فروردین ماه  ۱۴۰۴ از مجموعه صالح جامه طحاف با نمایشگاه گردانی علیرضا رفوگران و با گفتن اورنک برپاست. دیداری تازه و متفاوت با فرشی که به ظاهر زیاد دیدیم و فکر می کنیم می شناسیم.  این نمایشگاه برای انتخاب تکه ای از فرهنگ بصری و اراعه آن در گالری که مرکز نمایش تاثییر هنرهای معاصر باید باشد، دارای معنی عمیق و دقیقی است.

در مجموعه خبر رسانی نمایشگاه چند قسمت دیده می شود. بخشی به یاد استاد حاج محمود جامه طحاف پرداخته است. بخشی به قصه شکل گیری نمایشگاه از سال قبل تا امروز تعلق داده شده است و بخشی هم یقیناً در شناخت و تعریف اورنک است. در این مجموعه عکس دو اورنک، یکی اورنک سفید دشت بختیاری و فرد دیگر اورنک همدان یا بیجار دیده می شود.

4

اورنک یا واگیره در قبل اساسی داشته است. نخست این که نقشه یا ماکتی کوچک از فرش بوده که بافنده در مقیاس بزرگتر آن را روی دار قالی می‌بافته.دوم، وسیله‌ای پشتیبانی آموزشی برای یادگیری افرادی می بود تصمیم داشتند بافندگی را یاد بگیرند و اورنک بهترین وسیله برای آموزش آنها بوده و سوم، نقشه‌ای برای افراد و نسل‌های دیگر می بود تا از مطرح و نقشه آن الگوبرداری کنند.

13

القصه، اورنک یک قطعه فرش کوچک است که همه نقش‌مایه‌ها و مطرح‌های موردنیاز یک نقشه خاص در آن تجمیع شده است. اورنک نوعی واگیره به حساب می‌آید که به‌طورمعمول در جوامع روستایی، ایلات و عشایر مورد منفعت گیری قرار می‌گیرد. از اورنک برای به یادآوری نقش‌ها منفعت گیری می‌شود و به بافنده این امکان را می‌دهد تا با نگاه به آن، نقشه‌ای با اصالت و سلیقه فردی خود برای بافت فرش بسازد. این را که به کناری بگذاریم این نقشه های بافته شده و قشنگ، خود تابلوهای کم نظیری می باشند که می توانند راه جدیدی را برای اراعه توسط هنرمند معاصر باز کنند.

16

متاسفانه هم هنرمندان هنرهای تجسمی با همه ادعای شناخت و آشنایی با تاریخ هنر و فرهنگ، با این قسمت و این چنین غنای تصویری آن کمتر آشنا می باشند و هم اهالی فرش و هنرمندان این صنعت ایرانی با این تاریخ و قبل، چندان آشنا نیستند. نمایشگاه و این ترکیب و اراعه پشتیبانی می کند تا فهمیدن بهتری از هنر و هنرمندی در ایران داشته باشیم. و بار دیگر سری به هزارتوی پر رکز و راز و تاریخ زیبای فرش بزنیم. فرشی که با همه توانایی مردمان گوناگون ایران و این چنین با تکیه بر خلاقیت و نوآوری زنان آن، تا امروز مانده است و توانسته هر روز، دستاوردی تازه داشته باشد. این نمایشگاه نوعی چیدمان از تاریخ هنر نه فقط برای یادآوری قبل که برای فهمیدن درست از جایی که ایستاده ایم و جایی که قرار است به آن نگاه می کنیم می باشد.

آخرین و جدیدترین اخبار سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، کارگری ، ورزشی، حوادث و سلامتی ، استان اصفهان و ایران را در وب سایت اصفهانیا دنبال کنید

5

به بهانه این  نمابشگاه علیرضا رفوگران، نمایشگاه گردان این مجموعه یادداشت نسبتا مفصلی از گلن پارسونز را در صفحه شخصی خود بازنشر داد که  برای اهمیت مواردی که در آن ذکر شده در این جا اراعه می گردد. این یادداشت با نام «مرز می بود و نمود» نوشته شده است. با هم این یادداشت را می خوانیم:

طراحی به گفتن تفکرو تجسم بخشیدن به ایده‌ها، از دیرباز مدیای ورزیده‌ای شناخته شده است. هرچند که طراحی با تعریف کلاسیک، زیاد تر برای هنرهای دوبعدی و سه بعدی تشکیل می‌شود. در دوران معاصر به‌خصوص برای آموختن روشهای طراحی و این چنین حامل اندیشه بودن، تصاویر طراحی ازسرنگری شد. و ما طراحی را علاوه بر شالوده اولیه هنرهای دیگر، به گفتن هنر جدا گانه هم قبول می‌کنیم. اما مسئله‌ای مهم در مطرح‌هایی که به طور مطرح اولیه یا دیزاین تشکیل خواهد شد وجود دارد این است که، تنها ساختار فرمی را به شکلی پیش فکر می‌گیرد. ولی فرم نهایی فرضی و ذهنی خواهد می بود و ربط ملموس و توانایی پذیری، با تاثییر نهایی در  فرایند دیزاین و دیدن مطرح‌ها تشکیل نمی‌گردد.

چیزها و فرآیندها دو معقوله هستی‌شناسی؛ چیزها اجسام مشخصی می باشند، ولی فرآیندها مجموعه‌ایی از رویدادها می باشند که با دلایل علّی به‌یکدیگر مربوطند. در فلسفه اختلاف بین نمونه و نوع برای فهمیدن برخی از انواع خاص فعالیت خلاقانه، همانند فعالیت هنری اهمیت دارد. به نظر می‌رسد در برخی هنرها، آثاری در زمره انواعی می باشند که مثالهای بسیاری از آنها حاضر است. برای مثال در آهنگ‌سازی، طبیعی است آنچه را آهنگ‌ساز تشکیل می‌کند، نوعی کلی از ساختار صدا بدانیم که بعدها در اجراهای خاص بسیاری نمود‌گر می‌شود، و هر یک به درستی مثالایی از آن تاثییر است. ولی در هنرهایی که اثری که خلق می‌شود زیاد تر از یک چیز اشکار، یک بوم یا تکه‌ای مرمر حجاری شده است نه یک نوع عمومی، این‌گونه نیست. باز تشکیل موبه‌موی این چنین آثاری را فقط نسخه‌ایی از آنها می‌دانیم، که به اندازه نسخه مهم مورد قیمت نمی‌دانیم. این قضیه درمورد آثار موسیقی صدق نمی‌کند، چون با شنیدن اجرای معاصری از سمفونی هفتم بتهوون فقط نسخه‌ای از یکی از آثار بتهوون را نمی‌شنویم، بلکه به یکی از آثار هنری بتهوون گوش می‌دهیم. ما ترجیح می‌دهیم بین آثار هنری یگانه و تکثیر‌پذیر اختلاف قائل شویم، آثار هنری تکثیرپذیر را می‌توان همزمان در اشیاء متعدد خاصی شناسایی کرد یا نمایش داد، در حالی‌که آثار هنری یگانه فقط به‌گفتن یک شیء اشکار می‌توانند وجود داشته باشند.

دیزاین تشکیل طرحی برای چیزی است، و این چنین طرحی را به‌طور کلی می‌توان چندین دفعه به اجرا درآورد. برخی دیزاین‌ها، دیزاین چیز مشخصی، برای مثال گلهای تازه است. در هر وهله فقط یک نوع چینش و مرتب سازی این گل‌ها میّسر است. دیگر دیزاین‌ها همانند دیزاین ماشین، دیزاین نوع می باشند. از این نوع می‌توان مثالهای بسیاری ساخت که همه انها می‌توانند همزمان وجود داشته باشند و الزامات را برآورده سازند. برخی دیزاین‌ها با منفعت گیری از مواد خاصی عملی خواهد شد. در دیگر موارد، امکان پذیر دیزاینر ماده خاصی را در نظر نداشته باشد، هر تکه فولاد برای ساختن ماشین مناسب است به شرط آنکه شرایط کارکردی مناسبی را داشته باشد. با این همه، در اینجا تصمیم و نیت تعیین کننده نیست. هیچ نمایشنامه نویسی نمی‌تواند، تنها به صرف اراده، نمایشی که بر پایه اصول مرسوم نوشته است، به اثری یگانه تبدیل کند. این بدان معناست که نمایشنامه نویس می‌تواند، هر قدر بخواهد اصرار کند که فقط یکی از اجراهای نمایشنامه‌اش تاثییر او محسوب می‌شود، و دیگر اجراها فقط تقلیدی از آن می باشند. ولی این اصرار تغییری در این حقیقت نمی‌دهد که نمایش او کار تکثیرپذیر است. یک تاثییر در صورتی می‌تواند یگانه باشد که عرف اجتماعی به رسمیت شناخته‌شده‌ای این چنین حکم کند. این همان چیزی است که در رابطه مجسمه و نقاشی صادق است. در رابطه دیزاین گل به نظر نمی‌رسد این چنین عرفی وجود داشته باشد. آنچه خلق کرده‌ایم تا این مدت یک نوع است (فکر کنید فردی چینش گل‌هایی را ببیند و از آن برای چینش همه گل‌های روی میزهای عروسی منفعت گیری کند). این چینش می‌تواند برای تشکیل مثالهایی متعدد مشروع از آن دیزاین باشند. در عوض تعداد بسیاری از نقشه‌های ساختمان‌ها، از قابلیت اجرای چندین باره برخوردارند. در عمل کارهای معماری یگانه‌اند و از هر تاثییر فقط یک نمونه می‌تواند وجود داشته باشد و دیگر مثالها پیروی می باشند، نه مثالای از آن تاثییر. نام‌هایی که به معماری می‌دهیم، برای مثال پانتئون به ساختمان‌های ملموس اشاره دارند، نه دیزان‌های انتزاعی. از این منظر معماری شباهتی به موسیقی ندارد که در آن نام‌های معروف، برای مثال سمفونی پنجم بتهوون، به جای اجرای خاص این آثار، به آثار انتزاعی اشاره دارند. اختلاف شبیهی بین نام‌های آثار معماری و نام‌های اقلام هر روزه دیزاین از قبیل آیپد وجود دارد. هنگامی از آیپد سخن می‌گوییم به یک نوع اشاره داریم، نه به یک شیء منفرد خاص. ولی هنگامی از معماری سخن می‌گوییم، گویی عکس این قضیه صادق است و به این علت نتیجه می‌گیریم، که فقط برخی از دیزاین‌ها تکیرپذیر می باشند. یا بهتر است بگوییم آثار دیزاین طبق معمول تکثیر پذیرند، ولی از قابلیت یگانه بودن نیز برخوردارند.

بافتار تشکیل و تصمیم و توافق جمعی ما در تشکیل شیئی، بر ماهیت یکتا بودن یا تکرار پذیری آن موثر است.آیا می‌توان بین دو مفهوم دیزاین به گفتن فعالیت شناختی و دیزاین به مثابه کاری اجتماعی یا نهادی یا حرفه‌ایی اختلاف قائل شویم.

دیزاین شامل سازه‌هایی می باشند که در آن‌ها ظاهر یا حس دیداری یا شنیداری (حواس) اهمیت دارد. دیزاین شامل عنصر زیبایی شناختی حذف‌ناپذیری است. ولی دیزاینر با چیزی فراتر از ظواهر بیرونی ارتباط دارد. در برخی موارد دیزاینرها امکان پذیر حتی چیزهایی را تشکیل کنند که از هرآنچه می‌توان نمود بیرونی رویت‌پذیر نامید نصیب باشد. از جمله می‌توان به فرایند دیزاین اشاره کرد. در مفهومی که برای سطح قائل هستیم باید چیزی بیشتر از ویژگی‌های بصری همچون شکل و رنگ را بگنجانیم و علاوه بر این ویژگی‌ها آنچه را می‌توان پویش تعاملی شیء نامید، یعنی نحوه منفعت گیری از شیء و نحوه عکس العمل آن در برابر منفعت گیری را نیز بگنجانیم. به عبارت دیگر، دیدگاه دیزاینر درمورد شیء همان دیدگاه کاربر است. و همه عناصر یا جنبه‌های یک شیء فقط همان عناصر و جنبه‌هایی که در رابطه کاربر با آن شیء به حساب می‌آیند، قلمرو دیزاینر می باشند. در جای دیگر نقش دیزاینر به گفتن آفریننده طرحها به جای سازنده چیزهاست. دیزاین فعالیت مفهومی است که جدای از ساختن است، ولی در برخی موارد یک فرد می‌تواند این دو فعالیت نزدیک را انجام دهد. تفاوت در شیوه توانایی است، سازنده شیء با ساختن واقعی اشیاء خود ربط نزدیکی دارد، که دیزاینر از آن بی منفعت است و دیزاین‌هایش حاصل تخیل اوست.

پرهیز مدرنیسم از تزئین نوشته انتقادهایی بوده است، که از جنبه‌های نمادین و بیانی انگیزه می‌گرفته. مدرنیسم مدعی است که دیزایین خوب فقط روح زمانه را گفتن می‌کند، این چنین ادعایی بیشتر از این که توصیفی باشد هنجاری است. یعنی این که این چنین ادعایی بدان معناست که حتی اگر برای کالاها به جهت آنکه چیزهای فرد دیگر را گفتن می‌کنند قیمت قائل باشند، دلایل محکمی نشان خواهند داد که نباید این این چنین باشد. برای مثال ما این چنین چیزی را انتخاب نمی‌کنیم، بلکه این کار به ناگزیر رخ می‌دهد. اگر به درستی گفتن شود، انتخاب تزئین در اصل تلاشی برای نمایش سرشت مورد قیمت خویش است که علتمی‌شود شخص دقت دیگران را برانگیزد و برای آنان دلنشین باشد. ما به کالاهایی تمایل داریم که نه فقط برای تحقق اهدافی که بدان منظور ساخته شده‌اند کارکرد خوبی دارند، بلکه به مردم نشان خواهند داد که هستم. در برخی آنچه که به نمایش در می‌آید سرشت گرانقدر شخص است، در حالی که در برخی دیگر سرشت مورد قیمت یک جامعه یا یک فرهنگ. ولی در همه آنها انگیزه مهم که جنبه بیانگرانه دیزاین را به پیش می‌برد. میل به جذابیت نشان دادن، با نمایش گذاردن سرشت گرانقدر آنها.

نباید از دیدن این که دیزاین، که به طور عمده از دل نیروهای نظام عقلانی‌سازی و تخصصی‌سازی و تقسیم کار زاده شد، که در انقلاب صنعتی پدید آمد، با خطر چند پاره شدن بر تاثییر همان نیروها روبرو شده است، شگفتی کنیم. چون این همان نیروهایی می باشند که با نابودسازی پیشه‌های سنت‌محوری که نیاکان دیزاین بودند، عرصه تولد آن را فراهم کردند. مدرنیست‌ها می‌گویند که می‌توانیم زیبایی را با تلاش برای دستیابی به کارکرد پرورش دهیم. لزومی ندارد که جنبه‌های زیبایی‌شناختی، میانجی و بیانگر را داخل مسائل دیزاین کنیم. مساله دیزاین فقط کارکردی است. این در حالی است که برخی تولیدات به ناچار عناصر ساختاری خود را، به جای نمایان کردن نهان می‌سازند. در این اشیاء بین کارکرد و فرم فاصله وجود دارد. اصل بدنه و پوسته به منظور نهان کردن کارکردهای درونی و نمایش توهم بصری از سادگی. همانند قطعاتی که درون پوسته‌ نهان شده‌ اتاق ماشین، که بی آنکه بر کارکرد شیء تاثییر بگذارد، می‌تواند هر شکلی داشته باشد.

مطرح‌های کارکردی امکان پذیر تاثییر نامطلوبی بر آزادی، حریم خصوصی و دیگر ارزشهای اخلاقی بگذارند. در این دیدگاه وابستگی فرم شیء به مقصد آن است، مقصد تعریف شده یک شیء مفهومی انتزاعی است و بنابر این هیچ زمان نمی‌تواند همه جزئیات محتمل نمونه ملموس خود را تعیین کند. دیزاینر می‌تواند درمورد عناصر بر پایه زیبایی شناسی، سلیقه شخصی، هزینه یا آمیزه‌ای از آنها تصمیم بگیرد، ولی این ویژگی‌ها را فقط بر پایه کارکرد محصول تعیین نمی‌کند. چنانکه ماهیت خاص فعالیت دیزاین، زیاد تر در تعامل بین دیزاینر و مشتری پدیدار می‌شود. مشتری به جستوجو ارضای سلیقه خود و دیزاینر درمورد این که چه چیزی از نظر زیبایی شناختی مناسب است، نظر کاملا متغیری می‌توانند داشته باشند.

کالاهای مصرفی را نه فقط برای قیمت زیبایی شناختی، سودمندی یا قیمت اجتماعی، بلکه به گفتن نشانه‌های اجتماعی یا شاخص جایگاه، مورد قیمت می‌شماریم. ترجیحات یک شخص در عرصه کالاهای مادی و هنر، نشانه اندوخته فرهنگی و فهمیدن آگاهی او از عناصر مهم فرهنگ محسوب خواهد شد. این چنین ما جستوجو آن دسته کالاهایی هستیم که به نوعی آنچه باور داریم تعریف کنیم. و از طریق برون‌فکنی فردیت خویش، به منزلت اجتماعی، پذیرفتن و حس تعلق دست یابیم.

دیزاین‌ها از رویاها و انگیزه‌های ما نیرو می‌گیرند یا تجلی آنهاست، به جای آرزوهای ما، تا با هراس‌های ما سخن بگویند. بیشتر از این که به جستوجو کسب رضایت از محصولات باشند، به جستوجو کسب لذت از توانایی‌های تخیلات فردی می باشند، که این لذتها بر پایه معناهایی که به ذهن می‌آورند می‌سازند. احتمالا اشیاء بهترین ابزار برای انتقال حقیقت درمورد کیستی ما نباشند، ولی امکان پذیر در تشکیل توهم درمورد کیستی ما موفق باشند. این یک مزیت است چون امکان پذیر علتشود دیگران مرا همان شخصی بدانند که دوست دارم باشم. و این مزیت کلی را دارد که علتمی‌شود، دنیا جایی مورد سلیقه ما به نظر برسد.

 احتمالا آنچه مناسب نیست، تقدیس غیرنقادانه بیانگری از طریق اشیاء باشد. ایده کارکرد یک شیء به هیچ وجه روشن نیست. مدام نمی‌توان به راحتی او گفت که یک مصنوع چه کارکردی دارد، چون چیزی نامتعین است. مفهومی که نقل است کارکرد مناسب است. برخی کارکردها برجسته‌تر از دیگر کارکردها می باشند و کارکرد مهم محسوب خواهد شد. کارکرد مهم شیء و شرح سرشت نزدیک و مقصد آن‌ها را مهم می‌دانند. توضیحِ این که مصنوعات چطور کارکردهای مهم خود را به دست می‌آورند، بازدید نسبت آنها با مقاصد انسان‌ها است. دیزاینر با قضیه‌ای عملی مواجه می‌شود، برای حل آن راهی می‌یابد و این همان کاری است که چیز مورد نظر برای آن درست شده و در واقع کارکرد مهم آن است. ولی تصمیم دیزاینر همیشه با کارکرد مهم یک مصنوع همخوانی ندارد. قصدهایی که در بعد دیزاین یک چیز است، مدام برای این که به آن کارکرد مناسبی بدهند کفایت نمی‌کنند. قصدها فقط هنگامی به مصنوعات کارکرد مهم می‌بخشند که خلاقه باشند، یا تغییری در ساختار آن شیء تشکیل کنند. تعداد بسیاری از کارهای خاصی که کاربران با مصنوعات انجام خواهند داد، زیاد خلاقانه‌اند و الزام تحول این مصنوعات می باشند. با این همه، این کاربردها و قصدهایی که بعد آنها هست، کافی نیست تا کارکرد مناسبی را به آن مصنوع بدهد. باید آن نوع قصدی را استنباط کرد که کارکرد مهم را، نه از نظر ویژگی‌های ذاتی‌اش، بلکه از نظر رابطه‌اش با عرف و گرایش‌های اجتماعی تشکیل می‌کند.

این چنین اگر بخواهند کارکرد مهم یک مصنوع را بدانند، به تاریخ علّی آن می‌نگرند تا ببینند کدام یک از تاثیراتش، علت بازتولید اسلافش بوده است. مفهوم سلف را در ربط با چیزی تعریف می‌کنند که خانواده‌ای گروهی از چیزهاست که همه در ویژگی اشکار شریک یا همانند می باشند و از آن ویژگی برخوردارند، چون مستقیم یا غیر مستقیم از یک مدل نسخه برداری شده‌اند. برخی چیزها واقعا آنچه را که انگار کارکرد مهم آنهاست انجام نمی‌دهند، و از کارکردهای خیالی محسوب خواهد شد. در نظر بگیرید آینه‌های فنگشویی تشکیل خواهد شد تا به کاربران خود امکان دهد، در برابر تردید و احتمالات، امید خود را نگه داری کنند. مصنوع مورد نظر از هیچ اسلاف و پیشینه‌ایی برخوردار نیست. در اینجا توضیح مناسب دیر یاب نیست، دست نایافتنی است. به این خاطر در رابطه مصنوعات تازه نمی‌توان کارکرد مهم به آنها نسبت داد و این چنین بین کارکردهای مهم و فرعی اختلاف قائل شد.

باید در نظر داشت هنگامی که نسخه‌های متغیری از یک نوع مصنوع وجود داشته باشد، زیاد تر یکی از این نسخه‌ها بر بقیه تسلط می‌کند، نه به این جهت که نیازها و خواست‌ها را بهتر برآورده می‌کند، بلکه به دلایل بیرونی اتفاقی همچون تبلیغات، ملاحظات اقتصادی یا حالت کمابیش انحصاری که سازندگانش تشکیل کرده‌اند.

دیگر این که چیزهایی از طریق نوعی ارامش آرامبخش، از طریق حس در خانه بودن و لذت بردن از اجرای کارهای روزمره در شرایط امن به ما لذت می‌بخشند. محیط آشنا به ما مجال می‌دهد تا حس کنیم راحت هستیم و مهار همه چیز را در دست داریم. حس راحتی و آشنایی اگر نگوییم نوستاژی را در کاربر تشکیل کند. تقریبا هر چیزی به زمان کافی در کنار ما باشد، در نهایت هنگامی به آن عادت کنیم، از نظر زیبایی‌شناسی مطلوب می‌شود. گویا هر چه مقدار شیئی در طول زمان زیاد تر دوام بیاورد و با ما عمیق‌‌تر شود، ارزشمندتر می‌شود.

 

 








دسته بندی مطالب

خبرهای ورزشی

اخبار پزشکی

آاخبار اجتماعی

اخبار فرهنگی

کسب وکار

اخبار فناوری

[ad_2]

منبع