[ad_1]
به گزارش اصفهانیا
اصفهان امروز_شهرزاد فلاح: نمایش «هیدن» نمایشیست درمورد دیدن، اما نه با چشم؛ باوجدان. کوروش شاهونه در نمایشی مینیمال، نفسگیر و متأمل، تماشاگر را داخل دنیایی میکند که مرز بین قربانی، تقصیر کار و قاضی، لحظهبهلحظه جابهجا میشود. این نمایش، هم یک توانایی روانشناختی است و هم تلنگری به چشمهایی که حقیقت را نمیبینند یا نمیخواهند ببینند.
روایتِ تکذیب و زخم
نمایش، داستان زوجی جوان به نام ژان (زن نابینا) و میت (مرد بینا) است؛ دو انسانی که در فضایی بسته، زیر نور محدود، لایهلایه پرده از رابطهای میکشند که در آن نه حقیقت حرف های شده، نه کاملاً نهان مانده است. روایت، نه فقطً درمورد یک زندگی مشترک، بلکه درمورد مکانیسمهای دفاعی ذهن انسان در روبه رو با درد و گناه است: تکذیب، تحریف، فرار از روبه رو. شاهونه، نابینایی را استعارهای از انتخاب آگاهانه برای ندیدن میسازد. ژان، نابیناست، اما روشن میبیند. میت، چشم دارد، اما در تاریکی ذهنیاش سرگردان است. این تضاد، به زیبایی در همه عناصر نمایش گسترشیافته است.
صحنهای سیاهوسفید، جهانی خاکستری
طراحی صحنه کاملاً مینیمالیستی است. نور کم و تضاد سیاهوسفید، علاوه بر آن که فضای بازجویی یا رؤیای کابوس گونه را تداعی میکند، خود استعارهای تصویری از تفاوت بین دیدن و فهمیدن است. جهان «هیدن»، فاقد رنگ است؛ نه از فقر زیباشناسی، بلکه از الزام مفهومی. دو مانیتور در دو سوی صحنه، نماد چشمانی مصنوعی می باشند که توسط ژان برای نظارت بر میت نصب شدهاند. عکس زنده چهرهها روی نمایشگر، حس نظارت، اضطراب و بازجویی مداوم را به ذهن متبادر میکند.
این تمهید کارگردانی، دیوار چهارم را میشکند و مخاطب را وادار میکند نه فقط تماشا که قضاوت کند.
بازیگری در مرز سکوت و التهاب
ریحانه رضی، در نقش ژان، اجرایی درخشان اراعه میدهد. نابینایی را بهسادگی با بستن چشم اجرا نمیکند، بلکه تنفس، مکث، تُن صدا و فیزیک بدنش در هماهنگی کامل است با دنیای بینور ژان. او موفق میشود نابینایی را نه فقدان، بلکه نوعی تیزبینی انسانی نمایش دهد. کوروش شاهونه در نقش میت، نمایندهایست از انسان معاصرِ گناهکار اما پراضطراب؛ فردی که بین عاطفه، هراس و فراموشی معلق است. او گفتوگوهای بین این دو، اطلاعات نمیدهند؛ زخم را باز میکنند زخمهایی که با هر جمله، زیاد تر میسوزند.
کندی آگاهانه یا سکون خستهکننده؟
باوجود فضاسازی قوی، بخشی از ریتم نمایش در میانه دچار کم شدن میشود. مکثهای طویل، تأملهای کشدار و سکوتهای ممتد، در برخی لحظات بهجای تعلیق، نوعی سکون تشکیل میکنند.
این کندی امکان پذیر برخی مخاطبان را از تعلیق احساسی جدا کند و متمرکز نگهداشتن آنها را دشوار سازد.
موسیقی، تنش یا آزار؟
موسیقی در تعداد بسیاری از صحنهها ابزار مؤثری برای انتقال تنش است. بااینحال، در برخی لحظات، شدت و تکرار ضرباهنگها به مرز آزار شنیداری میرسد. اگرچه تصمیم بر القای سختی روانیست، اما این حجم صوتی امکان پذیر تاثییر معکوس گذاشته و تمرکز تماشاگر را مختل کند.
سالن، محدودیتی برای دریافت
مسئلهای که بیرون از متن نمایش، اما درون تواناییٔ مخاطب است: کیفیت دید در سالن فرشچیان اصفهان. مخاطبانی که از بالکن نمایش را جستوجو میکردند، به علت زاویهٔ نامناسب صندلیها، اشراف کاملی بر صحنه نداشتند. گاه نیمی از بدن بازیگران از دید خارج میشد. در نمایشی که بازی مینیمال، نگاه، مکث و ایستادنْ معنی میآفریند، این چنین اختلالی تأثیر مستقیم بر کیفیت دریافت دارد.
مسئولیت دیدن در عصر بیتفاوتی
در نهایت، «هیدن» یک درام صرف نیست؛ بیانیهایست درمورد مسئولیت اخلاقی دیدن. شاهونه میپرسد: در عصری که دوربینها همهجا می باشند، چرا تا این مدت نمیبینیم؟ چرا تا این مدت تکذیب میکنیم، سکوت میکنیم و از حقیقت فرار؟ این نمایش، جواب نمیدهد؛ بلکه سوالهای عمیق در ذهن تماشاگر باقی میگذارد. نمایش، نه برای اسایش، بلکه برای تزلزل آمده است تزلزل در قضاوت، در خاطره، در شناخت خود.
و در آخر:
«هیدن» نمایشیست خالی از زرقوبرق، اما سرشار از ایده. ترکیبی از جسارت در فرم، سادگی در گفتن و عمق در محتوا. کوروش شاهونه در مقام کارگردان و بازیگر، با همراهی ریحانه رضی، اثری خلق کردهاند که مخاطب را تا روزها بعد از خروج از سالن، به فکر وامیدارد. در جهانی پر از تصویرهای پرزرقوبرق، «هیدن» با سکوت، سایه و حقیقت خام سخن میزند سخنهایی که احتمالا تا این مدت نخواهیم بشنویم.
دسته بندی مطالب
[ad_2]
منبع