[ad_1]
به گزارش اصفهانیا
اصفهان امروز_شهرزاد فلاح : در دل خشکسالی و بیآبی، خانوادهای روستایی با بحرانی انسانی و عاطفی دستوپنجه نرم میکند. پدر خانواده، به علت شرایط دشوار معیشتی، ناچار به کار در شهر میشود؛ اما با حادثهای مرگبار روبه رو میگردد. اکنون، بعد از یک سال از مرگ او، خانوادهاش در اغاز تصمیمی حیاتی قرار گرفتهاند. روایت در زمان واقعی و در یک بیمارستان شهری میگذرد؛ جایی که تنشهای نهان، روابط خاموش و زخمهای روانی، آرامآرام سرباز میکنند.
در میانه این سکوت و سوگواری، وجود یک کودک ناشنوا، بار عاطفی روایت را عمیقتر میکند.
«پُلی روی رودخانه خشک» نه فقطً درمورد بحران آب، بلکه درمورد مشکلاتهای فروخوردهایست که بیآبی فقط یکی از نمودهای آن است؛ فیلمی درمورد زندگی، فقدان، انفعال، و در نهایت، انتخاب بین ماندن در بیراهه یا عبور از پلی که احتمالا راه نجات باشد.
فیلمنامه این تاثییر را مجید شاکرین نوشته است. دراینخصوص هم سخن بگویید شدیم با کارگردان این تاثییر، احسان اکلیلی.
روایت از دل بحران بیآبی؛ نه درمورد آن
احسان اکلیلی کارگردان در جواب به این که چطور به اعتدال بین مضمون محیطزیستی و پرداخت انسانی رسید، او گفت: ما اصلاً قصه را با نیت پرداختن به قضیه بیآبی اغاز نکردیم. داستانی انسانی نوشته شد، در فرم شخصیتمحور که در فرایند نوشتن، فهمید شدیم ریشه اتفاقاتش میتواند از بیآبی ناشی شده باشد. در فیلم هم شرایط خشکسالی علتمیشود پدر خانواده ناچار شود برای کار به شهر برود، دچار حادثه شود، و بقیه اعضای خانواده دچار بحران شوند و داستان فیلم این این چنین ادامه یابد.
او افزود: «بیآبی در فیلم، بستر شکلگیری درام است، نه خود درام. همین علتشد مطلب محیطزیستی در لایههای زیرین فیلم جاری باشد، بدون آنکه به شعار یا سطحگرایی برسد.»
از یک قصه محلی تا دغدغهای جهانشمول
این کارگردان درمورد جهانیشدن یک قضیه بومی این چنین او گفت: ما فیلم را در یک بافت روستایی اغاز میکنیم، اما زیاد سریع داخل شهر میشویم و قصه در فضای اجتماعی شهری ادامه اشکار میکند. موضوعاتی همانند فقر، بیپولی، و مشکلاتهای معیشتی محدود به یک محله یا منطقه خاص نیستند. این اتفاقات برای هر انسانی امکان پذیر رخ دهد.
اکلیلی پافشاری کرد: «نگاه ما محلی نبوده است، بلکه انسانی می بود. همین علتشد فیلم برای تماشاگر با هر عرصهای قابللمس باشد.»
عبور از نمادسازی در طراحی شخصیت ناشنوا
او درمورد خلق شخصیت کودک ناشنوا گفت: در مطرح اولیه، قصه کاملاً شخصیتمحور می بود، اما در طول نگارش، به سمت نوشتهمحور شدن رفت. کاراکتر پسر ناشنوا در مسیر نوشتن شکل گرفت و تلاش کردیم او را بهگفتن عنصر روانی مؤثر داخل کنیم، نه فقطً نماد خاموشی یا دیده نشدن.
او گفت: «با پشتیبانی خانم خواجه پور که مسئول کار با کودک ناشنوا بودند، موفق شدیم عمق روانی نقش را نگه داری کنیم و از سطح نمادگرایی عبور کنیم. این بچه زیاد توانمند می بود و ربط خوبی با خانواده و فیلم برقرار کرد.»
شکلگیری بازیهای واقعگرایانه و خانوادگی
این کارگردان درمورد چگونگی دستیابی به بازیهای غیرنمایشی او گفت: بازیگران ما زیاد تر اهل اصفهان و از هنرمندان تئاتر و بازیگران با تواناییهای مختصر و بلند سینمایی بودند. به علت توانایی محدود، تمرینات چندهفتهای قبل از اغاز فیلمبرداری نقش کلیدی داشت. ما بهگفتن یک گروه، کنار هم نشستیم، شخصیتها را تحلیل کردیم و رابطهها را پرورش دادیم تا حس خانواده شکل بگیرد.
او افزود: «با اهمیت ترین مسئله در بازی پسربچه ناشنوا این می بود که فقط یک نفر با او ربط میگرفت خانم خواجه پور، تا تمرکز و انسجام نقش نگه داری شود. من از بازی همه بچهها زیاد راضیام.»
طراحی صحنه ساده؛ تمرکز بر آدمها
اکلیلی درمورد طراحی بصری در فیلم این چنین او گفت: قصه ما در یک بیمارستان میگذرد و بهجز ابتدای فیلم که در دل یک رودخانه خشک هستیم، داخل فضاهای باز نمیشویم؛ به این علت، نه نگاه مستندوار داشتیم، نه طراحی صحنه پیچیدهای.
او او گفت: «تمرکز ما بر شخصیتها می بود، نه طبیعت یا نشانههای ظاهری خشکسالی. طراحیها ساده و مشابه با حقیقت بودند.»

از قابهای روی دست تا حذف تکنیکهای زائد
در جواب به اینکه چرا فیلم از قابهای ایستا یا نورپردازی خاص منفعت نبرده، او گفت: فرم اختصاصی یا پیچیدهای مورد نظر ما نبوده است. قابها روی دست و متحرکاند ولی کمتحرک. این انتخاب، هم بهخاطر محدودیتها می بود، هم بهخاطر توانایی شخصی من از حذف تکنیکهای اضافی در روایت؛ همان گونه که صنعت سینمای جهان هم آرامآرام یکسری تکنیکها را حذف کرده است.
وی در ادامه فرمود: «میخواستم تمرکز تماشاگر از عکس به درون قاب و بازیها برود، نه دچار فرمگرایی شود. در نهایت، قصه باید دیده و حس شود.»
«پل»؛ استعارهای از مسیر درست یا غلط در زندگی
اکلیلی درمورد معنی گفتن فیلم او گفت: پل در فیلم فقط یک نماد فیزیکی نیست. در ابتدای فیلم، ماشین از بیراهه در بستر رودخانه خشک حرکت میکند و درواقع در مسیری که اصلاً راه ماشینرو نیست، بینبُر میزند تا به مقصد موردنظر برسد؛ ولی در انتها، شخصیتها به پلی میرسند که عبور از آن معنی نمادینی دارد.
او پافشاری کرد: «پل، اشارهای به مسیر درست یا نادرست است. به تصمیمهایی که میگیریم و مسیری که انتخاب میکنیم. فیلم درمورد انتخاب است، نه فقطً زایندهرود.»
بیآبی، استعارهای برای بیعدالتی و فقر ساختاری
اکلیلی درمورد لایههای زیرین فیلم این چنین اظهار داشت: ما دقیقاً میخواستیم مشکلاتهای عمیقتری را به عکس بکشیم. بیآبی فقط نشانه است. آنچه در فیلم دیده میشود، فقر، بیعدالتی، دیدهنشدن اقشار ضعیف و انفعال اجتماعیست.
او او گفت: «امید اما در دل همین مشکلاتها وجود دارد. انسان، در تاریکترین لحظات هم امید میسازد. این همان چیزی است که میخواستیم تماشاگر با خود از فیلم بیرون ببرد.»
تیمی جدا گانه و بومی؛ از دل شهر و با دغدغه مشترک
کارگردان این تاثییر در جواب به تأثیر منفعت گیری از عوامل بومی او گفت: همه بازیگران و عوامل پشتصحنه از اصفهان بودند و با این که عدهای از دوستان باور بر این داشتند که از ظرفیتها و تجهیزات فیلمبرداری تهران منفعت گیری کنیم؛ اما من باور بر این داشتم که بو میانگاری کنم و همه عوامل از قلب اصفهان باشند.
او در ادامه اظهار داشت: با این که این شهر ظرفیت بالایی در هنر دارد، متأسفانه نگاه مسئولین و حتی برخی از اهالی سینما به آن محدود و نامهربانه است.
وی پافشاری کرد: «با همه سختیهایی که درتولید فیلم برای ما پیش آمد میخواستم به همه مسئولین بگویم میشود با تیم بومی کارکرد. نه برای اثبات چیزی، بلکه برای باور به ظرفیت همین شهر و مردم دغدغهمندش.»
تشکیل در سایه افتزیرساختها و فقدان امکانات
اکلیلی با اشاره به مشکلات تشکیل در اصفهان او گفت: سادهترین امکانات تشکیل فیلم در این شهر وجود ندارد. برای پیداکردن لوکیشن، هنرور، یا حتی ابزار ابتدایی، باید ماهها زمان بگذاری.
درحالیکه در تهران لوکیشن تعریفشده است و برای یک صحنه از فیلم چندین نظر لوکیشن داده میشود و سپس از دیدن آن میتوانی با دادن هزینه برای زمان معلومی با کلیه عوامل و تجهیزات در آن مکان مستقر شوی؛ ولی در اصفهان این قضیه تعریف نشده است.
وی در خصوص نقشآفرینی هنروران این چنین او گفت: در شهر اصفهان اگر ۱۵ هنرور برای صحنهای از فیلم بخواهی، هیچ امکانی نیست که این تعداد هنرور در شکلوشمایل خاص با رنج سنی اشکار به شما معارفه شود، درحالیکه در تهران این امکان بهراحتی فراهم است.
او او گفت: «فاصله بین آخرین فیلمم در سال ۹۳ تا این فیلم تازه در ۱۴۰۳ مشخص می کند چه مقدار ساخت فیلم در اصفهان دشوار شده. این واقعاً جای تأسف دارد.»
تا این مدت بازخورد رسمی نگرفتهایم، ولی فضای او مباحثه فراهم است
اکلیلی درمورد عکس العمل مخاطبان این چنین فرمود: فیلم تا این مدت اکران اختصاصی و عمومی نداشته، اما فکر میکنم هنگامی دیده شود، تماشاگر با شخصیتها همزاد پنداری میکند و مسائل انسانی و اجتماعی آن را فهمیدن خواهد کرد.
او افزود: «این فیلم جای او مباحثه دارد، چه در بین عموم مردم و چه قشر دانشگاهی و دغدغهمندان محیطزیست.»
هنر و توانایی؛ فرصتی مهم اما هم چنان نیازمند پشتیبانی
او در خصوص نقش گروه هنر و توانایی او گفت: هنر و توانایی برای فیلمهای جدا گانه یک شانس مهم است. اگرچه سالنها در شهرستان زیاد کم و توزیع ناعادلانه است، ولی همین که این چنین بستری برای نمایش آثار غیرتجاری وجود دارد، جای سپاس دارد.
وی پافشاری کرد: «امیدوارم هنر و توانایی بتواند به حیاتش ادامه دهد و سهم بیشتری از سالنها به اینگونه فیلمها تعلق یابد.»
ادامه مسیر؛ اجتماعی یا فانتزی، اما همیشه باصداقت
در جواب به ادامه مسیر فیلمسازی، اکلیلی این چنین او گفت: من عاشق سینما هستم و ترجیح میدهم کمکار ولی باکیفیت باشم. روایتهای اجتماعی و کمدی فانتزی برایم دلنشینترند، چون ذهنم را زیاد تر دچار میکنند.
او افزود: «تواناییگرایی را هم دوست دارم؛ ولی در نهایت، هدفم اراعه کاریست که بتوانم سرم را بالا بگیرم و شرمنده مخاطب نشوم.»
ناگفتهها؛ دعوت به مهربانی و مسئولیت در شهر اصفهان
اکلیلی او گفت : سخن ناگفته زیاد است. از همکارانم در این شهر میخواهم با هم مهربانتر باشیم و واقعبینانهتر نگاه کنیم. بگذاریم اتفاقات خوبشکل بگیرد.
او در آخر اظهار کرد: «امیدوارم مسئولان، دلسوزانهتر به ظرفیت فرهنگی و هنری اصفهان نگاه کنند. این شهر لایق زیاد تر از اینها است.»
این فیلم در سانسهای اختصاصی از سوی گروه سینمایی «هنر و توانایی» در اصفهان سینماهای سوره و اصفهان مال از ۱۵ مرداد اکران شده است.
دسته بندی مطالب
[ad_2]
منبع