[ad_1]
به گزارش اصفهانیا
اصفهان امروز_شهرزاد فلاح: هنگامی برای شام به رستوران میروید، قهوهای خواست میدهید یا بلیت کنسرتی میخرید، انتظار دارید همان مبلغی را بپردازید که روی منو یا صفحه فروش درج شده است. اما لحظهای سپس، در پایین فاکتور عددی ظاهر میشود که توانایی خوشایندتان را تلخ میکند. «مالیات بر قیمت افزوده» که در ظاهر قانونی ساده و شفاف است، در عمل به یکی از او گفت و گوبرانگیزترین قسمتهای زندگی روزمره مردم تبدیل شده است؛ قانونی که از میز رستوران تا صندلی کنسرت، حضوری پررنگ و گاه ناخوشایند دارد.
در سالهای تازه، دامنه اجرای این مالیات از کالاهای فروشگاهی به حوزه خدمات نیز گسترشیافته است. از غذای رستوران گرفته تا نوشیدنی کافیشاپ و حتی بلیت کنسرت، همه انها مشمول این قانون می باشند. بااینحال، گله های عمومی نه از اصل مالیات، بلکه از شکاف بین قیمت اظهارشده و رقم نهایی فاکتور است؛ شکافی که در ذهن تعداد بسیاری از مشتریان به شکل نوعی بیاعتمادی نمود اشکار میکند.
مینا احمدی، کارمند یک شرکت خصوصی، از تواناییاش در یکی از رستورانهای اصفهان میگوید:
غذا عالی می بود و فضا دلنشین، اما هنگامی صورتحساب را آوردند، دیدم نزدیک به ده درصد مالیات و دوازده درصد سرویس اضافه شده. فکر میکردم یک میلیون تومان میشود، یک دفعه شد یک میلیون و سیصد. اگر از قبل میدانستم، باز هم همان رستوران را انتخاب میکردم، ولی حداقل آماده بودم و حس غافلگیری نداشتم.
حمید کاظمی، دانشجوی کارشناسیارشد، نیز توانایی شبیهی دارد: با دوستم برای انجام پروژه دانشگاهی به کافیشاپی رفتیم. هر کدام یک قهوه صد هزارتومانی خواست دادیم، اما موقع پرداخت دیدیم باید ۱۲۵ هزار تومان بدهیم. هیچکس قبل از خواست توضیحی نداد. همان جا تصمیم گرفتیم دیگر به آنجا نرویم.
این حالت در خریدهای فرهنگی نیز دیده میشود. سارا موسوی، علاقهمند به موسیقی، از خرید بلیت کنسرتش گله های دارد:
قیمت بلیت ۵۰۰ هزار تومان می بود، اما زمان پرداخت، ۷۰ هزار تومان مالیات و کارمزد اضافه شد. صندلی که انتخاب کرده بودم، یک دفعه شد ۵۷۰ هزار تومان. حس میکنی با عدد مشخصی تصمیم گرفتهای و حساب پول خود را میکنی، اما در آخر غافلگیر میشوی.
دکتر سارا فرخی، کارشناس مالیات و اقتصاد رفتاری، ریشه این نارضایتیها را در نبوده است شفافیت میداند:
مالیات بر قیمت افزوده در همه کشورها اجرا میشود و مقصد مهم آن، فراهم درآمد پایدار برای دولت است. اما هنگامی مشتری قیمتی را میبیند و در آخر با رقم فرد دیگر مواجه میشود، ناخودآگاه حس میکند فریبخورده است. حتی اگر کیفیت خدمات عالی باشد، ذهن او تواناییای منفی ثبت میکند.
او توضیح میدهد که رستورانها در معرض این چالش بیشتر از دیگر کسبوکارها می باشند:
مشتری درست در لحظهای با هزینه اضافی روبه رو میشود که باید حس رضایت و خوشحالی داشته باشد. در اقتصاد رفتاری به این اتفاق، آخر ناخوشایند حرف های میشود؛ یعنی یک اتفاق کوچک در آخر، میتواند همه توانایی مثبت را تحتالشعاع قرار دهد.
به باور این کارشناس، راهحل در شفافیت نهفته است: در تعداد بسیاری از کشورها، قیمت نهایی شامل مالیات از همان ابتدا روی منو یا بلیت درج میشود. حتی اگر رقم بالاتر باشد، چون مشتری از ابتدا آگاه است، حس بیاعتمادی شکل نمیگیرد. مردم وقتی مالیات را میپذیرند که بدانند برای چه هدفی پرداخت میکنند.
فرخی پافشاری میکند: دولت باید به مردم توضیح دهد که این مالیات چطور صرف خدمات عمومی میشود. هنگامی مردم بدانند سهمشان در بهبود زیرساختها یا آموزش عمومی نقش دارد، پذیرفتن مالیات سادهتر میشود.
اما ماجرا از زاویه صاحبان کسبوکار نیز چالشهای خاص خود را دارد. علیرضا نادری، مدیر یک کافیشاپ در شمال اصفهان، میگوید: ما بین دولت و مشتری گیر کردهایم. قانون میگوید باید مالیات را از مشتری بگیریم، اما هنگامی در فاکتور میآوریم، مشتری فکر میکند خودمان اضافه کردهایم. چندین دفعه به وجود امده برای رضایت مشتری ناچار شدهایم تخفیف بدهیم.
او ادامه میدهد: به نظر من بهترین راه این است که مالیات از ابتدا در قیمت منو لحاظ شود. مشتری از همان اول عدد نهایی را میبیند، تصمیم آگاهانه میگیرد و در آخر غافلگیر نمیشود. این روش هم برای ما سادهتر است، هم برای مشتری منصفانهتر.
نادری پافشاری میکند: کسبوکارها در پی شفافیت می باشند، نه حذف مالیات ما نمیخواهیم قانون را دور بزنیم. فقط میخواهیم اجرای آن طوری باشد که حس بیاعتمادی در مشتری تشکیل نشود. مقصد ما برگشت مجدد اوست، نه دلخوری و ترک میز.
در نهایت، مالیات بر قیمت افزوده دیگر موضوعی دور از زندگی روزمره نیست. از قهوهای که مینوشیم تا بلیتی که برای یک کنسرت میخریم، همه انها یادآور حضورش می باشند. اما توانایی نشان داده، قضیه مهم رقم مالیات نیست، بلکه نبوده است شفافیت در خبررسانی است.
هنگامی مردم از ابتدا بدانند که قرار است چه مبلغی بپردازند و چرا، حس منفی جای خود را به پذیرفتن و اسایش میدهد. احتمالا تنها با اندکی صداقت و شفافیت، بتوان رابطه بین دولت، کسبوکار و مردم را مجدد ترمیم کرد.
آن روز که صورتحساب روی میز میآید و مشتری پیش از دیدن رقم، لبخند میزند، میتوان او گفت مالیات از یک عامل نارضایتی به نشانهای از مطمعن تبدیل شده است؛ لبخندی که ارزشش بهاندازه همان قهوه یا بلیت کنسرت است.
    
    
    
    
    
    
    
    
    
    
    
    
    
    
دسته بندی مطالب
[ad_2]
منبع