روایتی از یک توانستن

روایتی از یک توانستن

[ad_1]
به گزارش اصفهانیا




آخرین و جدیدترین اخبار سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، کارگری ، ورزشی، حوادث و سلامتی ، استان اصفهان و ایران را در وب سایت اصفهانیا دنبال کنید

مراسم رونمایی و جشن امضای کتاب «برشانه های خویش» نوشته «نگار صراف» عصر سه شنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۳ با همت انجمن ادبی زمان و همکاری مجله آفاق اشراق در خانه صفوی برگزار شد. در این مراسم محسن رنانی، حمیرا خانجانی و نویسنده کتاب سخن بگویید کردند.

4

 

در ابتدای مراسم حسن اسدی، سردبیر مجله آفاق اشراق، اشاره ای به رویکرد این مجله و نگاهی مختصر به کتاب داشت. وی در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار اصفهان امروز درمورد کتاب حرف های می بود: «بر شانه های خویش، توانایی اول نویسنده است. داستانی است درمورد زنی که از تولد دچار بیماری و نقص جسمی است اما بر این نقص چیره می شود و درس و فعالیت های ورزشی و هنری را ادامه می دهد و سپس ازدواج می کند و در رابطه خانوادگی دچار مشکلات و مسائلی می شود و سپس بیماری فرد دیگر سراغ او می آید ولی با همه مشکلات و سختی بیماری، با امید بر آنها پیروز می شود و در رشته های مختلفی فعالیت می کند و در مسابقات ورزشی شرکت می کند. قسمت عمده داستان به گفتن مسائل و مشکلات خانوادگی و رابطه راوی داستان و همسرش پرداخته است. داستان روان و بدون اطناب خسته کننده روایت شده و به گونه ای است که مخاطب را جذب می کند و مخاطب تا آخر داستان بدون حس ملال و خستگی داستان را جستوجو می کند و از این نظر عامه پسند محسوب می شود ولی از نقص ها و ایرادات داستان های عامه پسند تا حد بسیاری دور است و داستان روال منطقی دارد. کتاب از سوی نشر هوپا و نشر قطره انتشار شده است». در این مراسم مرتضی رشیدی به گفتن مجری برنامه ایفای نثش می کرد.

 

7

* آنچه من از زندگی می دانم نویسنده آن را زیسته است

 

محسن رنانی به گفتن نخستین سخنران این مراسم با گفتن این که «من کتاب را دو بار خواندم و سن من هم دو برابر نویسنده است» او گفت: «آنچه من از زندگی می دانم نویسنده آن را زیسته است». وی در ادامه او گفت:«این کتاب یک سفر است. نویسنده سفری را اغاز کرده و در انتها فردی را ملاقات کرده است.» به نظر رنانی اگر زندگی را بخواهیم ترجمه کنیم می شود «بر شانه های خویش»، دقیقا یعنی همین گفتن کتاب. او با گفتن این که از زمان تولد بر شانه های دیگران هستیم، به سفر زندگی پرداخت و او گفت: «همه سفر زندگی این است که آرام آرام یاد بگیریم بر شانه های خویش سوار بشویم و از آن عالم را  بنگریم. زندگی، تلاش های مکرر سوار شدن بر شانه های خویش است». به هر حال در دیدگاه او اگر سوار هر شانه ای بشویم تنها از آن شانه جهان را نگاه می کنیم. رنانی این چنین اشاره ای هم به نگاه گوناگون به زندگی داشت از جمله نگاه عرفا که زندگی را زندان می دانند و  یا عموم مردم، که زندگی را یک کمپین می دانند. وی این چنین اشاره به زندگی در فرهنگ مذهبی شیعه، به گفتن یک مزرعه هم داشت. رنانی سپس سراغ نگاه مولوی به زندگی رفت و او گفت:«مولوی زندگی را سفری می داند» یقیناً سفری که هدفش را در خود دارد درست همانند گردش!  به نظر او اگر اگر فردی بیرون زندگی جستوجو مقصد بگردد، آن را باخته است. در این دیدگاه یعنی دیدگاهی که مقصد را در خود زندگی می داند، بیماری، ورشکستگی پول، قوت، شهرت و همه بخشی از سفر می باشند و همه پلاکانی می باشند که فرد بتواند بر شانه های خویش بایستد. وی با اشاره به این که «هیچ چیزی گرانقدرتر از زندگی نیست» او گفت: «ما فقط در نقطه ای که شکوفه می کنیم خودمان را ملاقات کنیم». رنانی بار دیگر با اشاره کرد به کتاب به همسفر شدن خواننده با روای اشاره کرد و از ملاقات راوی با خودش در انتهای کتاب خبر داد.  

 

6

* من خواندن این کتاب را به همه و به خصوص مردان پیشنهاد می کنم

 

حمیرا خانجانی، دومین سخنران این مراسم می بود که به تحلیل کتاب پرداخت. وی تحلیل خودش را از جلد کتاب اغاز کرد به نظر او مطرح جلد کتاب با نوشته کتاب همخوانی و هماهنگی داشت همانطور که گفتن با درون مایه کتاب هماهنگی کامل دارد.وی با گفتن این که از داده های اراعه شده در کتاب می توان فهمید مکان داستان اصفهان است و زمان دهه ۷۰ و ۸۰ است، اصرار کردند که قضیه نقل شده مربوط به زمان و مکان خاصی نیست. خانجانی سپس به شخصیت محوری داستان رفتند و انها گفتند: «شخصیت محوری داستان گیتی است و ما با یک شخصیت پویا همراه هستیم». وی در رابطه بقیه شخصیت های داستان انها گفتند: « با گفتن این که ما از چشم گیتی بقیه شخصیت های داستان را می بینیم». به نظر او در این داستان گفتگوها هم کم است. سپس از گفتگو و توصیف ها، نوبت به راوی رسید که داستان به نیمه نرسیده به شیوه داستان های مدرن, راوی تحول می کند و نیمه منطقی گیتی، راوی می شود. این چنین درمورد روایت در این داستان حرف های شد که در برخی از جاها شیوه روایت به سبک پست مدرن می شود. خانجانی سپس اشاره ای هم نوشته مهم داستان کرد و او گفت: موشوع مهم داستان زنان و مسایل مربوط به زنان است و نویسنده هم زن است و گفتمان مربوط به آن هم زنانه است. او درونمایه داستان را دست و پنج نرم کردن زن با همه مشکلات دانست و او گفت: «گویی این داستان برای ما و یکی از اطرافیان ما اتفاق افتاده است گویی این اتفاق در جامعه در حال اتفاق افتادن است». وی این چنین اشاره ای به محدودیت های قهرمان داستان کرد و او گفت:«زن بودن محدودیت می آورد و تفاوت  جسمانی هم محدودیت می آورد و هر دوی اینها را در شخصیت داستان می بینیم». در این تحلیل اشکار شد که پدر و مادر و خانواده هم از گیتی، نقش مهم داستان حمایتنمی کنند. به نظر او زنان این جامعه یا باید بجنگند یا تسلیم بشوند و گیتی هم جنگیده است. خانجانی سپس سراغ نقطه قوت کار رفت و او گفت:«اما نقطه قوت شجاعت و جسارت نویسنده است. ما با یک راوی نویسنده شجاع همراه هستیم». سپس به مسئله ای اشاره کرد و او گفت:«در نیمه دوم داستان نویسنده از راوی به درمان گر و ناصح تبدیل می شود که در برخی جاها خستگی مخاطب را به همراه می آورد» . وی در آخر او گفت:«من خواندن این کتاب را به همه و به خصوص مردان پیشنهاد می کنم».

3

* سانسور برای من یک موهبت داشت

 

نگار صراف، نویسنده کتاب در انتهای این مراسم ضمن سپاس از وجود استادان و مهمانان و سخنرانی های اراعه شده، اشاره ای به رشته تحصیلی خود فیلمنامه نویسی و سپس سینما داشت. به نظر او این تحصیلات علتشده، او دید گسترده ای اشکار کند و جهان بینی من تحول اشکار کن. این نویسنده اشاره به انگیزهای گوناگون نویسندگان برای نوشتن داشت. او چند انگیزه را مشترک و شبیه در بین همه نویسندگان می دانست. که آنها عبارت می باشند از :«اول شنیدن شدن، دوم به چالش کشیدن خود  و سوم خلق کردن و تشکیل حس جاودانگی است واین زیاد لذت قسمت است». او سپس او گفت: «و من هم از این قاعده ها مستثنا نبودم». ولی برای گفتن نگاه خودش اشاره به این نوشته کرد که این دنیا برای همه ما سخت شده است و هزار چرخ خورده ایم تا اینجا نشسته ایم و او گفت: «اگر کلام من بتواند امید را به فردی بدهد من به آنچه می خواستم رسیده ام». وی با اشاره به زندگی شخصی خودش او گفت: «همه چیز به من القا می شد که تو نمی توانی و تنها پدر و مادر من بودند که می انها گفتند تو می توانی» و سپس او گفت:«مقصد مهم من رشد بوده است». وی در جواب به سوال مرتضی رشیدی او گفت: «با زنانه نویسی موافق نیستم. جذابیت این داستان اقتضا می کرد که فضای داستان زنانه باشد». سپس در روبه رو وجود برخی از توضیحات در کتاب، به داستان نوشتن کتاب و سانسور آن اشاره کرد و او گفت: «سانسور برای من یک موهبت داشت. من پِی بردم کلمات ما بار دارد. به من یاد داد فقط کلید واژه را به مخاطب بدهم».

 در آخر کتاب های امضاء شده با دست نویسنده در اختیار علاقمندان قرار گرفت.

5

 

1










دسته بندی مطالب

خبرهای ورزشی

اخبار پزشکی

آاخبار اجتماعی

اخبار فرهنگی

کسب وکار

اخبار فناوری

[ad_2]

منبع