[ad_1]
به گزارش اصفهانیا
رها کیوان: در نخستین نشست شهروند راوی با نوشته او مباحثه حوالی کتاب «خاک کارخانه» (پارچههای ناتمام چیتسازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران) نوشته شیوا خادمی و انتشار شده در انتشارات اطراف در خصوص سرنوشت مشترک تعداد بسیاری از کارخانجات نساجی از ریسباف اصفهان تا چیتسازی بهشهر سخن بگویید و پافشاری شد که روایات بهجامانده از دوران پویایی این کارخانجات در او مباحثه با نسل وارثان این صنایع و کسبوکارها ثبت و ضبط شود تا در حافظه تاریخی شهر باقی بماند.

آرزو دارم کارخانه چیتسازی بهشهر به موزه تبدیل شود
شیوا خادمی عکاس، پژوهشگر و نویسنده کتاب خاک کارخانه در ربط با ایده تهیه این کتاب اظهار کرد: پدربزرگها و مادربزرگهای من همه انها کارگر کارخانه چیتسازی بهشهر بودند و قصه مهم کتاب من از همینجا اغاز شد. او افزود: سال ۱۳۳۷ پدربزرگ من در کارخانه چیتسازی مشغول به کار میشود، آن زمان به نمایندگی از کارخانه در سراسر سرزمین فروشگاههایی تأسیس میشود که پدربزرگ من به علت عشق به امام رضا (ع) مسئولیت نمایندگی مشهد را برعهده میگیرد و در نهایت خانواده من به این شهر رفته و آنجا ماندگار خواهد شد و من هم در مشهد به دنیا آمدم.
این نویسنده و پژوهشگر فرمود: در ادامه مسیر زندگی داخل عرصه عکاسی شدم و در این راه بهمن جلالی یکی از اساتید تأثیرگذاردن نگاه متغیری در عکاسی پیش رویم گذاشت و آن دقت به شهر خود و تمرکز بر آن برای کار بهجای اصرار بر کار در پایتخت می بود. من بهگفتن پروژههای عکاسی بافت قدیمی اطراف حرم امام رضا (ع) را ثبت میکردم و در این راه ناظر ازبینرفتن بافت قدیمی و رشد روزافزون هتلها بودم. او در ادامه گفت: سپس از بازنشستگی پدر و مادرم، آنها به بهشهر مهاجرت معکوس کردند و من باتوجهبه آنچه در سالهای تحصیلم از بهمن جلالی استاد عکاسیام یاد گرفتم و بنا به خاطرات مادربزرگم به سراغ ثبت تصاویری از کارخانه چیتسازی بهشهر رفتم. خادمی خاطرنشان کرد: وقتی که برای عکاسی وجود اشکار میکردم در روبه رو کارخانه اتفاقات تعداد بسیاری مشاهده میکردم، عکاسی از حالات کارگران چندین سال پیش کارخانه جهت اغاز یک پروژه در ذهن من شد و در نهایت تاریخ فراموش شده این کارخانه که بر خلاف فکر من در مدیوم عکاسی قرار نمیگرفت را روایت داستانی کردم. این اتفاق با پشتیبانی مادربزرگم و دوربینم شکل گرفت و نتیجه آن تولد کتاب خاک کارخانه شد. او اظهار کرد: طی چند سال، همراه با مادربزرگم خانهبهخانه میگشتم، عکاسی میکردم و همزمان صدای کارگران را ضبط میکردم. قرار می بود این آرشیو به یک نمایشگاه عکس تبدیل شود، اما در ادامه مسیر طی او مباحثه با مدیر انتشارات اطراف که بهگفتن عکاس در آنجا مشغول کار بودم، به این نتیجه رسیدیم که این آرشیو به روایتگری و تهیه این کتاب منجر شود. خادمی او گفت: در مسیر تهیه این کتاب، بهنوعی همه بهشهر را بسیج کردم تا بازنشستگان این کارخانه را برای من اشکار کنند، کارخانهای که تا چند دهه پیش نزدیک به ۷ هزار کارگر داشته و امروز هیچ اثری از آن پویایی دیده نمیشود. او اضافه کرد: در جریان تهیه این کتاب با کارگران بازنشسته این کارخانه ربط زیاد صمیمی اشکار کردم، یقیناً برای من تا این مدت پروژه چیتسازی همه نشده و سپس از گذشت چند سال از او مباحثه با کارگران و کشف روایات آنها هم چنان در تلاش برای شنیدن داستانهای این کارخانه و ثبت خاطرات آنجا هستم. این نویسنده جوان فرمود: آرزوی شخصی من این است که این کارخانه به یک موزه تبدیل شود، این کارخانه سراسر پویایی و نشاط برای شهر بوده؛ اما آنچه باقیمانده فقط خاطرات گذشتگان این کارخانه است. او افزود: درگذشته کارخانه چیتسازی را بهگفتن قلب شهر جا انداختند و خود شهر قدردان کارخانه بوده است، این رابطه بین شهر و فضای کارخانه رابطه اختصاصیای است. خادمی گفت: در روایات این کتاب به نوشته انتقال فرهنگها ناشی از مهاجرتپذیری اشاره شده و خاطرات تعداد بسیاری از کارگرانی که از دیگر شهرها بهخصوص آذربایجان به بهشهر مهاجرت کردند ذکر شده است. حتی در برخی خاطرات گفتن شد که واژگان و لغات آذری در این دوران داخل زبان مازندرانی شده است.
نگه داری یادمان فقدان، بهترین تصمیم برای کاربری کارخانجات تعطیل شده
نفیسه مرشدزاده مدیر مسئول نشر اطراف نیز در این نشست اظهار کرد: در خصوص کارخانه چیتسازی بهشهر باید این مسئله را سوال کرد که آیا این کارخانه باید به یک یادمان فقدان تبدیل شود یا جانشین کردن یک کسب و کار تازه و محل کار اشتراکی برای استارت آپها میتواند سرانجام خوبی برای آن باشد؟ باید بازدید کرد تا به این نتیجه برسیم که کدام راه، به پشتیبانی زنده ماندن کارخانه میآید. او در ادامه گفت: فیلمهای ثبت شده از کارخانه، یا اسنادی که پژوهشگر و نویسنده از کارخانه جمع آوری کرده است به پشتیبانی حواس پنجگانه گردآمده و نتیجه آن مجموعهای تازه و تاثیرگذار است. معتقدیم در ساخت یک موزه روایی همه حواس باید دچار باشد تا منظومهای از رسانهها در تشکیل آن فعال شوند. مدیر مسئول نشر اطراف او گفت: اگر قرار باشد برای کارخانه چیتسازی بهشهر کاری انجام شود بهترین تصمیم، نگه داری یادمان فقدان آن است و این نوشته میتواند به نگه داری روایات آن پشتیبانی کند. او فرمود: اگر فکر کنیم بخشی از خاطرات کار که از زبان همان نسل نخست کارگران گفتن میشود از بین رفته باشد وارثان آن نسل که فرزندان آنها می باشند میتوانند به ثبت روایات کار پشتیبانی کنند. این نسل وارثان، تعلق خاصی به محیط کار پدران و مادران خود دارند که میتوان از این زمان برای نگه داری حافظه تاریخی کارخانه منفعت گیری کرد. مرشدزاده اظهار کرد: در خاطرات این کتاب حرف های شد، در این کارخانه دستگاهها از پدر به فرزند به ارث میرسید، این اتفاق در تشکیل تعلق خانوادگی به محیط کار پشتیبانی اختصاصیای میکند و جهت پیوند ناگسستنی خانواده با کارخانه میشود در حالی که امروز کارخانهها حیات سیستماتیک مرتبط با منبع های انسانی ندارند و خالی از فضاهای مراوده اجتماعی می باشند. او خاطرنشان کرد: مستندنگاری کسب و کار افقی برای ما باز میکند تا روایات شهرها را نگه داری کنیم. در این راستا باید به جای خالی یک صنعت اشاره کرد که فقدانی عمیق است و مستندنگاری وجود این صنایع کاری زیاد اثرگذار در حافظه روایی است. مدیر مسئول نشر اطراف فرمود: ما به جستوجو ادامه مستندنگاری کسب و کار هستیم که در این مرحله به رابطه دکان با همه اتفاقات سیاسی اجتماعی این سالها پرداختهایم و به زودی این تاثییر رونمایی میشود. وی اظهار کرد: این چنین برای ثبت کسب و کارهای زنده مسیری خارج از تاریخ شفاهی سازمانها را پیگیری میکنیم و حاصل این کار که آن را اغاز کردهایم نیز بهزودی رونمایی میشود.

تاریخ کارخانجات پویای قبل ثبت و ضبط شود
عبدالمهدی رجایی پژوهشگر تاریخ و اصفهان شناس در این نشست اظهار کرد: شباهتهایی که در خصوص فعالیت کارخانههای نساجی در کل سرزمین مشاهده شده قابلدقت است. تقریباً همه کارخانههای قدیمی صنعت نساجی از جمله ریسباف اصفهان بر پایه سیاستهای مخرب دهههای قبل از بین رفتند و روایات کارگران آنها باقیمانده است. او پافشاری کرد: ملزوم است از شرایط به وجود امده برای این کارخانجات پویای قبل که سراسر روایت و خاطره می باشند درس بگیریم و با انجام کارهای پژوهشی، بخشی از تاریخ شهر که در حال فراموشی است را ثبت و ضبط کنیم تا حافظه شهر باقی بماند. این پژوهشگر و اصفهان شناس تصریح کرد: در کتاب خاک کارخانه ربط نویسنده با کارگران و نفوذ در ذهن و زبان آنها نشاندهنده شوق نویسنده در خصوص انجام این کار بوده که نتیجه آن و کتابی که حاصل شد، قابلدقت است. او خاطرنشان کرد: در جریان انجام پژوهشی تاریخی با این نوشته برخورد کردم که در دورهای مسئولان کشوری در تهران از اصفهان خواسته بودند تا برای کارخانجات شمال کارگر اعزام کند و اسناد این خاطرات در حافظههای تاریخی اصفهان حاضر است، این نوشته جهت مهاجرپذیری شهرها و انتقال فرهنگها نیز شده است.

دسته بندی مطالب
[ad_2]
منبع