[ad_1]
به گزارش اصفهانیا
ناصر تقوایی، نامی مترادف با کمالگرایی، سینمای اندیشمند و اقتباس ادبی درخشان است. هنرمندی که در ۲۲ تیرماه ۱۳۲۰ در قلب گرم و پرهیاهوی آبادان متولد شد و تا ۲۲ مهر ۱۴۰۴ که در ۸۴ سالگی درگذشت، زندگیاش را صرف تنیدن ادبیات، اقلیم و شخصیتهای پیچیده در ساختار سینمای ایران کرد. تقوایی نه تنها خالق آثاری چون «ناخدا خورشید» و «کاغذ بی خط» می بود، بلکه به واسطه نگاه بیتعارفش به جامعه به نمادی از هنرمند آزاده تبدیل شد. در این مقاله جامع، به ریشهها، دوران طلایی و میراث فرهنگی تقوایی میپردازیم؛ فیلمسازی که جهان را با نگاه جنوبی خود به عکس کشید.
تولد در آبادان و ریشههای پیوند با ادبیات و اقلیم جنوب
ناصر تقوایی در محیط فرهنگی خاص جنوب ایران و در آبادان متولد شد. این تعلق خاطر به جغرافیا و فرهنگ جنوب، با اهمیت ترین امضای هنری او را شکل داد. او در دبیرستان رازی آبادان تحصیل کرد و به واسطه شغل پدرش در گمرک، با فضاهای بندری و بومی بندر لنگه نیز آشنا شد. این دوران، او را شیفته ادبیات و سینما کرد.
ورود او به دنیای فیلمسازی از طریق مستندسازی برای تلویزیون اغاز شد. او در سال ۱۳۴۶ با ساخت مستند «تاکسیمتر» اولین قدمهای رسمی خود را برداشت. مسئله قابل دقت این است که او یک سال قبل، به گفتن یکی از عوامل فنی در فیلم «خشت و آیینه» (۱۳۴۴) ابراهیم گلستان وجود داشت و این توانایی، زیر و بم سینمای حرفهای را به او آموخت. در این دوره، مستندهای ماندگاری چون «مشهد قالی»، «اربعین» و به اختصاصی «باد جن» (۱۳۴۸) که نگاهی عمیق و جامعهشناختی به باورهای اقلیمی جنوب دارد، ساخته شدند و اعتبار جامعهشناختی تقوایی را در مستندسازی تثبیت کردند.
اغاز موج نو؛ درخشش با «اسایش در وجود دیگران» و «رهایی»
دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی، دوره شکلگیری و اوجگیری موج نوی سینمای ایران می بود؛ جنبشی که تقوایی در کنار فیلمسازانی چون داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی و مسعود کیمیایی از پیشگامان آن می بود. اولین فیلم بلند داستانی تقوایی، «اسایش در وجود دیگران» (۱۳۴۷) می بود.
این فیلم، که بر پایه داستانی از غلامحسین ساعدی ساخته شد، به روایت زندگی سرهنگی بازنشسته و روابط او با دخترانش میپرداخت. تقوایی با پشتوانه ادبی قوی، فضای فاجعه و بحران روانی خانواده را به خوبی به عکس کشید. این تاثییر، که شاعرانی چون محمدعلی سپانلو و منوچهر آتشی نیز در آن وجود داشتند، با وجود توقیف در ایران، موفق شد جایزه معتبر شیر نقره جشنواره بینالمللی فیلم ونیز در سال ۱۹۷۲ را کسب کند و نام او را در سطح جهانی نقل سازد. در همان سال، فیلم مختصر «رهایی» (۱۳۵۰) نیز برنده شیر طلای ونیز، بهترین فیلم سانفرانسیسکو و جیفونی شد تا تقوایی به گفتن یک سینماگر صاحبسبک معارفه شود.
فیلمهای مؤلفانه و خلق محبوبترین سریال تاریخ تلویزیون
در ادامه فعالیتهای سینمایی پیش از انقلاب، تقوایی دو فیلم شاخص دیگر را کارگردانی کرد: «صادق کرده» (۱۳۵۱) و «نفرین» (۱۳۵۲). فیلم «صادق کرده» تنها اثری می بود که تقوایی در آن از فلاشبک منفعت گیری کرد و به ظرافت به شخصیتپردازیهای متضاد پرداخت. «نفرین»، با بازی بهروز وثوقی و جمشید مشایخی، بر پایه داستان «باتلاق» نوشته میکا والتاری ساخته شد و اگرچه با اقبال عمومی روبه رو نشد، اما مورد علاقه منتقدان و خود تقوایی می بود و نشان نقره جشنواره سپاس تهران را دریافت کرد.
اما احتمالا ماندگارترین تاثییر تقوایی که او را به شهرت عمومی رساند، سریال «دایی جان ناپلئون» (۱۳۵۵) می بود. این سریال که اقتباسی از رمان طنزآمیز ایرج پزشکزاد می بود، به شدت مورد استقبال دیدنی مخاطبان قرار گرفت و به واسطه شخصیتهای جاافتاده و بازیهای درخشان (که بخشی از آن مدیون تسلط تقوایی در انتخاب درست بازیگران می بود)، به گفتن یکی از محبوبترین آثار تاریخ تلویزیون ایران تثبیت شد.
از ناکامی «کوچک جنگلی» تا اوج «ناخدا خورشید»
بعد از انقلاب ۱۳۵۷، فعالیتهای ناصر تقوایی تحت تأثیر شدید سیاستهای فرهنگی قرار گرفت و داخل دوران کمکاری شد. یکی از بزرگترین پروژههای ناتمام تقوایی، سریال عظیم «کوچک جنگلی» می بود. او سه سال را صرف نگارش و پیشتشکیل این مجموعه کرد، اما در نهایت، در سال ۱۳۶۱ از کارگردانی آن کنار گذاشته شد و پروژه هیچ زمان با نگاه او به آخر نرسید.
با وجود این مانع ها، تقوایی در سال ۱۳۶۵ شاهکار سینمایی خود، «ناخدا خورشید»، را ساخت. این فیلم که اقتباسی آزاد از «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی است، به علت کارگردانی استادانه، اقتباس درخشان از ادبیات و بازیهای بینظیر، به گمان تعداد بسیاری برترین اقتباس سینمای ایران محسوب میشود. تقوایی در این فیلم، به علت تعلق خاطرش به جنوب، به شخصیت ناخدا خورشید هویتی اقلیمی و ابعادی اسطورهای بخشید. «ناخدا خورشید» جایزه معتبر پلنگ برنز جشنواره لوکارنو (۱۹۸۸) را برای او به ارمغان آورد.
میراث پایانی و کارنامه ناتمام؛ کمالگرایی در روبه رو حقیقت
فیلمهای «ای ایران» (۱۳۶۸) با درونمایه هویت ملی و «کاغذ بیخط» (۱۳۸۰) که آخرین فیلم او می بود، از دیگر آثار تقوایی می باشند. «کاغذ بیخط» با وجود تحسین منتقدان، علتشد تقوایی موضع اعتراضی خود را به ساختار رسمی سینما نشان دهد. در اختتامیه جشنواره فجر بیستم، او جایزه اختصاصی هیئت داوران برای این فیلم را نپذیرفت و در نامهای پافشاری کرد که توان خرید اتومبیل (که حواله آن نیز بخشی از جایزه می بود) را ندارد و یقیناً جایی برای نگهداری جوایز بزرگ هم در اختیارش نیست.
کارنامه تقوایی مملو از پروژههای ناتمام است؛ پروژههایی چون «زنگی و رومی» (۱۳۸۱) و «چای تلخ» (۱۳۸۲) که به دلایل مالی و نظارتی نیمهکاره ماندند. این زیاد «ناتمامها» به علت کمالگرایی تقوایی به یکی از مشخصههای کارنامه او تبدیل شد.
ناصر تقوایی که در عرصه ادبیات نیز صاحب سبک می بود و مجموعه داستان «تابستان همان سال» را انتشار کرد، او در ۲۲ مهر ۱۴۰۴ در ۸۴ سالگی درگذشت و به حرف های مرضیه وفامهر، همسرش، به «رهایی» رسید. تقوایی تا آخر عمر بر کناره نگرفتن هنرمندان از مسائل سیاسی و اجتماعی پافشاری داشت .
تحلیل سبک؛ اقتباس، اقلیم و شخصیتپردازی درونگرا
ناصر تقوایی یک «سینماگر مؤلف» به معنی واقعی کلمه می بود. سبک او را میتوان در چند محور کلیدی خلاصه کرد:
-
اقتباس ادبی عمیق: تقوایی به گفتن فردی که عاشق ادبیات می بود، اقتباس را نه یک کپیبرداری، بلکه خلق مجدد میدانست. آثار او همانند «اسایش در وجود دیگران» یا «ناخدا خورشید»، وفاداری به روح تاثییر مهم و در عین حال هویتبخشی اقلیمی و فرهنگی به آن را مشخص می کند.
-
فضاسازی اقلیمی و درونگرا: فضای جنوب و تلاطمات روحی آدمها، عناصر مهم فیلمهای او می باشند. او در «نفرین» و «اسایش در وجود دیگران» با منفعت گیری از فیلمبرداریهای دقیق، تلاطمات روحی شخصیتها را به بهترین شکل در فضای فیلم منعکس میکرد.
-
تمثیل و نمادپردازی: منفعت گیری مکرر از «ماسک کاغذی» در چند تاثییر او (همانند «رهایی»، «ناخدا خورشید» و «ای ایران») به گفتن نوعی گفتن تمثیلی از حالت رو به ویرانی و از دست رفتن هویت، یک امضای بصری منحصر به فرد است.
دسته بندی مطالب
[ad_2]
منبع