photo_2025-10-29_07-42-49

مادر مخوف؛ بدنِ روایت، سکوتِ سیاست ورز

[ad_1]
به گزارش اصفهانیا

شهرزاد فلاح :

نمایش «مادر مخوف» بیشتر از آن که فقطً اقتباسی از متنی نمایشی باشد، توانایی‌ای است درموردٔ چگونگیِ دیده‌شدنِ بدن در صحنه و عکس العمل جمعی تماشاگر به فقدانِ آگاهانهٔ کلمات. این تاثییر، هنگامی از منظر فرم و ساختار بازدید می‌شود، دیگر یک «نمایش اقتباسی» نیست؛ پروژه‌ای است برای بازنویسی زبان اجرا زبانی که واژگانش عضلات‌اند، نقطه‌گذاری‌اش سکوت‌ها و جمله‌هایش تابلوهایی از نور و صدا.

بزرگ‌ترین جسارت «مادر مخوف» در تبدیلِ «غیاب پدر» به یک عامل فعال است؛ نه فقطً موضوعی روان‌کاوانه، بلکه نیرویی که حرکتِ فضا و مناسباتِ بین شخصیت‌ها را شکل می‌دهد. در تعداد بسیاری از نمایش‌ها، فقدان فقط خلأیی برای پر شدن است، اما در اینجا به نیروی گرانشی نامرئی بدل می‌شود: چیزی که دیده نمی‌شود، ولی همه چیز را در مدار خود نگاه می‌دارد. آنچه مخاطب می‌بیند، عکس العمل بدن‌ها به این نیروست؛ نه شرح فقدان، بلکه توانایی زیستهٔ آن در فضا.

عرفان آیتی و گروه زاوش با این تاثییر به یکی از بنیادی‌ترین سوال‌های تئاتر معاصر بازمی‌گردند: اگر زبان حذف شود، چه چیزی جای آن را می‌گیرد؟ جواب آن‌ها «بدن» است، اما نه بدنِ نمادین یا تزئینی؛ بلکه بدنی که خود روایت می‌کند. هر لرزش، هر انقباض و هر سکون، واژه‌ای است از متنی که بازیگر با اندامش می‌نویسد. در این چنین وضعی، تماشاگر از جایگاهِ منفعل بیرون می‌آید و به خواننده‌ای فعال بدل می‌شود که باید لایه‌های معنی را از حرکت استخراج کند.

سکوت در این نمایش، حذفِ صدا نیست، بلکه زبانی دیگر است. آیتی از سکوت به‌گفتن نیرویی فیزیکی منفعت می‌گیرد که دقتِ عصبانیِ مخاطب را به جزئیات جلب می‌کند. هر سکوت، ضربان ذهن تماشاگر را کند می‌سازد و هر صدایی در بین آن، تبدیل به انفجار می‌شود. این کاربرد آگاهانه از سکوت را می‌توان سیاستی زیبایی‌شناسانه دانست؛ پاسخی به جهانِ پر سروصدایی که معنی در آن فرسوده شده است.

نور در «مادر مخوف» تنها ابزار روشنایی نیست، بلکه نقشِ آگاهی ایفا می‌کند. با تحول زاویه‌ای کوچک، یک فضا از ذهنِ آشفته به واقعیتی بیرونی تبدیل می‌شود و بالعکس. نور، ادراک مخاطب را هدایت می‌کند، نه به‌گفتن نمود‌ای تزئینی، بلکه همچون زبانِ درونیِ ذهن. موسیقی نیز در این بین کارکردی هم‌پایه دارد؛ ریتمی است که از درون بدن بازیگران زاده می‌شود و گاه با سکوت همدست می‌شود تا سختی روانیِ صحنه را تشدید کند.

در «مادر مخوف»، آیتی دیوار چهارم را نه برای تشکیل شوک، بلکه برای بازتعریف رابطهٔ اجرا و مخاطب می‌شکند. تماشاگر دیگر ناظر منفعل نیست، بلکه هم‌نویس متن است. معنی در لحظهٔ وجود او کامل می‌شود و هر اجرا به توانایی‌ای یگانه تبدیل می‌گردد. این نوع تعامل، نمایش را از روایت خطی جدا می‌کند و به قلمرویی می‌برد که هر تماشاگر ناگزیر از بازآفرینی روایت در ذهن خویش است.

آخرین و جدیدترین اخبار سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، کارگری ، ورزشی، حوادث و سلامتی ، استان اصفهان و ایران را در وب سایت اصفهانیا دنبال کنید

مفهوم مادر در این نمایش، از سطح عاطفی فراتر می‌رود و به حوزهٔ اخلاق و سیاستِ نگاه داخل می‌شود. مادر در عین مراقبت، بلعنده است؛ چهره‌ای دوگانه که پرسشی بنیادین را پیش می‌کشد: چطور ساختارهای اجتماعی و فرهنگی، نقشِ مواظب را به عاملِ کنترل بدل می‌کنند؟ در غیاب پدر، این مادر است که نظام قوت را بازسازی می‌کند؛ اما این بازسازی، هم‌زمان عملِ نجات و نابودی است. این چنین تفسیر دوگانه‌ای، «مادر مخوف» را از یک تاثییر فقطً روان‌کاوانه به مطالعه‌ای درموردٔ بدنِ اجتماعی بدل می‌کند.

photo_2025-10-29_07-42-49 (2)

«مادر مخوف» تئاتری است که باید آن را همانند کتابی چندلایه خواند، نه فقط تماشا کرد. زاوش و آیتی در این تاثییر نه‌تنها متن مارک هادون را بازخوانی کرده‌اند، بلکه پرسیده‌اند: اگر معنی از دل حرکت و سکوت زاده شود، چطور می‌توان آن را خواند؟ نتیجه، نمایشی است که تئاتر را از چارچوب سرگرمی بیرون می‌کشد و به توانایی‌ای بدل می‌کند که در آن، تماشا، خود نوعی عمل اندیشیدن است.

 








دسته بندی مطالب

خبرهای ورزشی

اخبار پزشکی

آاخبار اجتماعی

اخبار فرهنگی

کسب وکار

اخبار فناوری

[ad_2]

منبع